شب های شهنازی در تهران

تازه ها

شب های شهنازی در تهران

نظرات ()

کنسرت گروه شهنازی در اردیبهشت ماه ۹۱ می تواند یکی از اتفاقات مهم  موسیقی سال باشد. گرچه انتخاب عنوان "بازگشت" برای این کنسرت در ابتدا شعار گونه بود، اما پس از سه شب اجرا پی می بریم که شاید مناسب ترین عنوان همین بود.

کنسرت گروه شهنازی به زعم من بازگشت موسیقی جدی به روی صحنه بود. بسیاری از منتقدین موسیقی بر این نکته اذعان دارند که در ۱۰ -۱۲ سال گذشته آثار منتشر شده جدی موسیقی به تعداد انگشتان دست هم نمی رسد و به طبع آن در این مدت کنسرت مناسب هم کم برگزار می شود.

اکثر قریب به اتفاق اجراها و کنسرت هایی که به اصطلاح بزرگ خوانده می شود و بیشتر هم در سالن های کاملا غیر استاندارد اما پر جمعیت برگزار می شوند ، وابسته به نام و چهره موسیقی دانان است. موسیقی دانانی که خود روزی یکی از تاثیر گذار ترین و جریان ساز ترین هنرمندان بودند اما  اغلب امروزه چیزی برای ارائه ندارند. مخاطبان این کنسرت ها عموما برای دیدن هنرمند مورد علاقه شان و بر پایه آنچه سالها پیش بوده اند، به کنسرت می روند نه برای آنچه اجرا می شود.

گروه شهنازی که شناسنامه ی آن اعضایی همچون پیرنیاکان ، نوربخش، بابایی و جهانگیری است، یک گروه کاملا حرفه ای ست که قرار است ساز و آواز درست و بر پایه اصول ارائه کند . البته مسلم است که متاسفانه مخاطب موسیقی درست و حرفه ای محدود است بخصوص اینکه در این قبیل کنسرت ها از ستاره ها و چهره های موسیقی خبری نیست. مخاطبان این کنسرت برای حاشیه به تالار وحدت نیامده بودند. کسی نیامده بود از هنرمندان عکس و امضا بگیرد. در سه شب اجرا علاقه مندانی به کنسرت آمدند که هنرمندان را می شناختند، از سابقه شان با خبر بودند و به قول یکی از دوستان سال ها انتظار می کشیدند تا به روی صحنه بروند و بخوانند و بنوازند.

یکی دیگر از ویژگی های این کنسرت نبودن انگیزه های کاذب برای اجرای برنامه موسیقی بود. امروزه شاهدیم برخی هنرمندان برای کسب شهرت کار هنری می کنند اما هیچ کدام از دو عضو اصلی گروه (پیرنیاکان و نوربخش) به انگیزه شهرت به روی صحنه نیامدند که هر یک از نظر شهرت و همکاری با هنرمندان بزرگی مانند شجریان، مشکاتیان و پایور به حد کمال آن را دارند. این اعضا در این روزگار بحرانی موسیقی به روی صحنه آمدند تا آنچه را از موسیقی طی سال ها  اندوخته اند به مخاطب ارائه کنند.

 در سال های اخیر در نبود اجراهای مناسب از موسیقی ایرانی دیدیم که سلیقه مخاطب تغییر کرده و اجرا هایی با تنظیم های آشفته، تلفیق های نامناسب ساز های خارجی و ایرانی روی سلیقه مردم تاثیر منفی گذاشته است. کنسرت ها به جای اینکه جایی برای بروز تکنیک های آوازی جواب آواز و سازی باشد، بیشتر به صحنه نمایشی تبدیل شده که مخاطبان را برای دیدن فیگور های سر و گردن نوازندگان به سالن ها می کشانند و در این بین هم به جای  اجرای موسیقی اصولی و بر پایه ردیف، تصنیف های پی در پی به مخاطب خورانده می شود.

پر رنگ بودن بخش آوازی از بارزترین مشخصه های این کنسرت بود. نوربخش در این اجرا نشان داد در آواز حرفی برای گفتن دارد و قدرت و تکنیک آوازی خود را به رخ می کشید. این تکنیک و قدرت حاصل سالها تلمذ در محضر استادی چون شجریان و همنشینی وی با بزرگان موسیقی ایران مانند عبادی، پایور و مشکاتیان است. او شعر را خوب می شناسد و بر ردیف تسلط دارد. اما در این اجرا ها روایت نوربخش را از ردیف می شنیدیم. اوج خواندن در ابتدای آواز و بم خوانی در گوشه عشاق از جمله تنوعاتی بود که او در آوازش لحاظ می کرد تا آوازش تکراری نباشد.

این ویژگی کنسرت(پررنگ بودن بخش آوازی) از دید برخی منتقدان نقطه منفی کنسرت بود و اظهار می داشتند کنسرت باید تصنیف بیشتر داشته باشد و آواز خوانی در کنسرت کار صحیحی نیست. حال آنکه شنونده حرفه ای موسیقی ایرانی آواز را نقطه اوج کنسرت می داند. اگر این انتقادات از سوی عوام مطرح شود جای اشکال نیست اما از سوی روزنامه نگاری که خود را منتقد حرفه ای می داند جای بسی تعجب دارد.

بخاطر وجود نوازندگان پر احساس و باتکنیک مانند بهداد بابایی، سیامک جهانگیری و همچنین جوانان خوش ذوقی مانند روزبه رحیمی، آرش کامور و زکریا یوسفی سازبندی گروه مناسب بود و صدای خوبی از ارکستر شنیده می شد و درواقع پیرنیاکان توانسته بود گروه خوبی را گرد هم جمع کند و گمان می کنم به هدف خود رسیده است.

 یکی از موفق ترین نمونه های آهنگسازی قطعه "بازگشت" در دشتی است که اگر خوب شنیده یا به اصطلاح دیده شود می تواند یکی از قطعات شاخص باشد. اگرچه در "بازگشت" مانند دیگر قطعات، موسیقی چند صدایی نداریم، اما سوال جواب های گروهی میان ساز های کششی و مضرابی و نقش پر رنگ سه تار از ویژگی های آن است. 

عکس ها: عطا نویدی

از دیگر ویژگی های این کنسرت انتخاب اشعاری با مزامین تغزلی و عاشقانه در کنار مزامین اجتماعی بود. این اشعار در پارت دوم که به آواز دشتی اختصاص داشت بیشتر جلوه می کرد بخصوص که باید انتخاب بجای نوربخش از اشعار شهریار - که کمتر در موسیقی ایرانی استفاده می شود-  را ستود. با انتخاب اشعار وطنی، اعتراضی و اجتماعی و در کنسرت های دهه اخیر که گاهی به سمت شعارگونه شدن پیش می روند و اغلب برای تحریک احساسات وطنپرستی مخاطب اجرا می شوند، اشعار عاشقانه  به حاشیه رانده شده است. در کنسرت گروه شهنازی چه در آواز ها و چه در تصانیف رویکردی دوباره به اشعار عاشقانه شده که امید است این روند ادامه یابد.

در اجراهایی مانند این کنسرت مخاطب با خیال راحت می رود و سر جایش می نشیند. می داند اعضای گروه هم مسلط و راحت اند و به قول معروف سالها خاک صحنه خورده اند و با تمرکز برنامه اجرا می کنند. مخاطب می داند قرار نیست هنرمندان مخاطب را فریب دهند و با ترکیب های عجیب و غریب ساز ها و اوج خوانی های خواننده، شور و هیجان بی جهت ایجاد کنند. مردم در اینجا ساز و آواز خوب، اجرای منظم و تنظیم دقیق و منطقی می شنوند.

من با تفاسیر بالا کنسرت گروه شهنازی را بازگشت موسیقی اصولی به روی صحنه می دانم. حال که این هنرمندان پیشکسوت دل را به دریا زده اند و با تمام مشکلات موجود در برگزاری کنسرت به روی صحنه آمدند، باید دید مردمی که خود را مخاطب موسیقی درست می دانند چطور از آن استقبال می کنند تا زمینه تداوم این بازگشت فراهم شود.