گنجینه هایی فراموش شده

تازه ها

گنجینه هایی فراموش شده

نظرات ()

نخستین نغمه های مربوط به بخشی های شمال خراسان در دوران کودکی به گوشم خورد و بذر علاقه به این موسیقی در ذهنم کاشته شد و سالها بعد هم توسط مطلبی چاپ شده در نشریه آهنگ با حاج قربان سلیمانی، بخشی و دوتار نواز مشهور شمال خراسان آشنا شدم. پس از آن به دنبال اثری منتشر شده از وی گشتم و دیدم موسسه ماهور در سال 72 یک نوار یک ساعته از دوتار نوازی این گنجینه موسیقی ایران منتشر کرده بود. شنیدن همین نغمات کافی بود تا شیفته این موسیقی شوم و هر شنونده ای هم با همین نوار کاست در می یافت چرا در جشنواره آوینیون به او لقب ستاره جشنواره و گنج ملی ایران دادند.  سالها بعد هم او نشان درجه دو فرهنگ و هنر دولت ایران را از دست رئیس جمهور پیشین دریافت کرد. حالا خیال همه اهالی موسیقی راحت بود که وقتی در کنار چند چهره شاخص فرهنگی شهری، به یکی از گنجینه های موسیقی مقامی هم نشانی دولتی اهدا می شود پس قرار است حمایت ها استمرار داشته باشد. اما ظاهرا این تصور باطلی بود و حاج قربان در زمستان 86 پی ابتلا بیماری سرماخوردگی و متعاقب آن بیماری ذات الریه در گذشت. این در حالی بود که برخی از پژوهشگران معتقد بودند بیماری وی با دو میلیون تومان قابل درمان بود و سهل انگاری کاغذ بازی های اداری بی تقصیر در این فاجعه  فرهنگی نبود. البته معاونت هنری و اداره ارشاد کل استان خراسان در تکاپو افتادند و تمامی هزینه های کفن و دفن این هنرمند را تقبل کردند که نوش دارویی بود پس از مرگ سهراب... .

البته این رفتار مسئولین آئینه رفتار مردم است. حاج قربان در همان زمان  هم از ناشناس بودن در ایران گله داشت و بر این اعتقاد بود که فرانسوی ها قدر او را بیشتر می دانند. یاد خاطره ای از یکی از همراهان این اساتید در جشنواره آوینیون فرانسه افتادم که می گفت:" نزدیک نیمه شب وقتی از در محل اجرای موسیقی در جشنواره در آمدیم مردمی دو طرف خیابان ایستاده بودند و جلوی پای این هنرمندان گل می ریختند و این کار تا نزدیکی های هتل محل اقامتمان ادامه داشت..." به راستی کدامیک از مردم برای این هنرمندان چنین کردند. این گفتار شاید ناخوشایند باشد اما بسیاری از مردم بیشتر به گرفتن عکس یادگاری با آنها علاقه دارند و متاسفانه برخی پژوهشگران نیز تنها به ثبت و ضبط گنجینه های موسیقی شان اهمیت می دهند اما خود هنرمند کاملا مغفول می ماند ، تا آنجایی که از یک سرماخوردگی از میان ما می رود.

سایه حاج قربان سلیمانی در دوتار نوازی شمال خراسان چنان گسترده و سنگین است که پس از او شاید نتوان برایش جانشینی متصوربود. اگر چه فرزند خلف این هنرمند بزرگ یعنی علیرضا سلیمانی هم دست کم از پدر ندارد و مهمتر اینکه نزدیکترین شاگرد این استاد بود. در تبحر و مهارت نوازندگی علیرضا سلیمانی همین قدر بس که یک سال پیش از مرگ، حاج قربان دوتارش را به پسرش اهدا کرده بود و با وجود این شاگردِ کامل، خود را بازنشسته کرده بود. البته به غیر از علیرضا سلیمانی بخشی های دیگری هستند که به سبب زندگی و تجارب شخصی می توانند راوی نغماتی متنوع باشند.

یکی از همین گنجینه های انسانی، بخشی علی غلامرضایی آلماجوقی است. او متولد 1310خورشیدی و ساکن روستای آلماجوق در 20کیلومتری جاده قوچان-مشهد است. علی غلامرضایی شاگرد برجسته بخشی بزرگ شمال خراسان مرحوم حاج حسین یگانه بوده که به خوبی، سبک ایشان را در دوتار نوازی و آواز و روایتگری داستانها حفظ کرده است. ماجرای آشنایی من هم با این هنرمند برمی گردد به 30 تیرماه امسال که به همت خانه موسیقی کنسرتی برای او در سالن جلیل شهناز خانه هنرمندان ایران برگزار شده بود. قبل از برنامه پشت صحنه نزد او رفتم با گپ و گفتی داشته باشیم و با او بیشتر آشنا شوم. چنان چشمان هوشیار و عاشقی داشت که در همان ابتدا جذبم کرد. وقتی به راهروی خانه هنرمندان بازگشتم جمعیت فراوانی را دیدم که برای دیدن و شنیدن موسیقی خراسان آمده بودند. بلیت های کنسرت در همان یکی دو روز اول بفروش رفته بود و بسیاری از این جمعیت مشتاق ایستاده کنسرت را دنبال کردند و حتی عده ای حاضر بودند مانند خود بخشی روی زمین بنشینند و مخاطب روایتگری او باشند. در اینجا دیگر انتظار برنامه ریزی دقیق مانند کنسرت های شهری نبود. اصلا کسی این را نمی خواست. همه جمعیت موسیقی ناب می خواستند که از دل سرزمین خورشید بر آمده باشد. قبل از نوازندگی، فیلمی کوتاه از زندگی سخت این هنرمند پخش شد. در تصاویر دیدیم که در سن 81 سالگی چنان داس به دست گرفته و گندم درو می کند که آفتاب هم از تابیدن بر پیشانی خسته و گندمگونش شرمسار است. پس از نمایش فیلم، بخشی علی با همان کلاه و کت شلوار ساده که در فیلم دیده بودیم به روی صحنه آمد. کفشهایش را در آورد، کتش را در کناری نهاد و ساز بدست گرفت. در ابتدا با همان ذکر، سلام و صلوات بر پیامبر و ائمه اطهار کار را آغاز کرد و بعد گفت اگر حوصله داشته باشید تا طلوع آفتاب برای شما می نوازم. جمعیت مشتاق کف زدند و انگار روح حاج قربان در جسم او بود و چنان شوری آفرید که کسی چشم از او بر نداشت. گویا در میان این همه دود و شلوغی شهر ، ریا و دو رویی آدمها و جور و جفای روزگار، این همه آمده بودند تا صفا، صمیمیت و سادگی را در چهره و موسیقی بخشی علی آلماجوقی ببینند.

پس از کنسرت هم که در آغوشش کشیدم ساده و روستایی بالهجه شیرین خراسانی گفت: "توی عروسیم میام ساز می زنم."  فردای کنسرت هم افتخار همنشینی چند ساعته با او داشتم. در صحبت با یکی از دوستان متوجه شدم زندگی بر این گنجینه ملی بسیار سخت می گذرد و شاید مبلغ بدست آمده از کنسرت بتواند ذره ای از زخم های زندگی اش را التیام بخشد. اگر چه در تمام صحبت های او ذره ای شکوه و ناله دیده نمی شد و چنان مغرور و محکم حرف می زد که گمان نمی کردی در این سن و سال از بیماری فرزند و همسر در رنج است.

سوال اینجاست تا کی باید منتظر باشیم تا مانند حاج قربان، این گنجینه ها از دست بروند و بعد سیل کمک ها برای دفن و کفن، مراسم گرامیداشت و بزرگداشت سرازیر شود. یکی دو ماه پیش نماینده سابق مردم خواف در مجلس، مراسم نکوداشتی برای عثمان محمدپرست خوافی(دیگر خنیاگر خراسانی و راوی آهنگ نوایی نوایی) در تالار ایوان شمس برگزار کرد و یادم هست هدایای بسیاری به این هنرمند اهدا شد. به عقیده بسیاری از پژوهشگران با رعایت احترام و ادب، جایگاه عثمان خوافی با وجود حضور نورمحمد در پور، ذوافقار عسگری پور، علیرضا سلیمانی، علی آلما جوقی و بسیاری دیگر، در حدی نبود که برای او بزرگداشت برگزار شود. اما باید گفت خوب چه اشکالی دارد کسی که دستش به جایی بند است برای یک هنرمند همشهری اش نکوداشت بگیرد؟ 

اینجا مسئولیت اهالی فرهنگ و هنر، بخصوص متولیان فرهنگی کشور و مسئولین وزارت ارشاد بیشتر است. درهمین چند ماه اخیر هم چند استاد برجسته دوتار نوازی خراسان از جمله حسین سمندری، حاج فرج الله امینی و عبدالله سرور احمدی را در کمال ناباوری از دست دادیم. امید است مسئولین چشم باز کنند امثال بخشی علی آلماجوقی را هم ببینند. کاش یک بار هم که شده سنت شکنی کنیم و مرده پرست نباشیم...

این مطلب دهم مردادماه در روزنامه فرهیختگان منتشر شد.