آینه رؤیا

تازه ها

آینه رؤیا

نظرات ()

باسلام فراوان به دوستان نازنین و یاران همدل

 

ٱینه رؤیا. نام غزلیست که تقدیم میکنم

 

بی پرده و طوفانی ، در یک شب رؤیائی

از پنجره ی چشمم ، دیدم که تو می آئی

 

گوئی که بهار ٱمد،  صد شور به بار آمد

در دیده ، نگار آمد ، سرمست به شیدائی

 

در آینه ی رؤیا ،  با هاله ی لبخندی

آهسته نگه کردم ، بر چهره ی مینائی

 

پنهان ، دل من لرزید ، شادی به خروش ٱمد

عشق تو به جوش آمد ، باز آ ، که تو از مائی

 

در حجله ی جان من ، این کولی سرگردان

میرقصد و میرقصد ، بی ترس ز. رسوائی

 

در دشت جنون جاری ،  سیلاب محبتها

من ماندم و دل تنها ،  داد از دل هرجائی

 

از دام نمی ترسد ، مرغ دل بی پروا

پروانه صفت نوشد ، شهداز گل زیبائی

 

(محمود) عنان دل ، رفت از کف و میترسم

آه از دل دیوانه ، داد از من و تنهائی

 

              باتشکر از همه ی نازنینانم