این تبلیغ استاد است یا سیگار؟

تازه ها

این تبلیغ استاد است یا سیگار؟

نظرات ()

فرارو مطلبی وارده را منتشر کرد که در شرح احوال مسئولین و درک فرهنگی آنان نمونه‌ای جالب است:

بیست سال پیش بود. کارم در اداره با بیکاری فاصلۀ چندانی نداشت. به سان یک تبعیدی که باید وجودش به نحو ممکن تحمل می شد گوشه کوچکی از یک حوزه در استانداری اردبیل را اشغال کرده بودم. می دانستم که وجودم به منزلۀ حنظلی در میان آنهمه شهد وشَکَر حاکم بر کام دوستان است. مال بدی که بیخ ریش صاحبش گشته بود و کاری نمی‌شد کرد. ورقه کارگزینی و استخدامی حکم بر بقایش داده بود.

باری در یکی از روزهای زمستانی آن سال بود که هنرمندی محلی،تندیس کوچک و زیبایی از تصویر شاعر آذری زبان ایران «شهریار» را به مدیر آن حوزه ،هدیه آورد.

تصویری از آخرین سالهای زندگانی مرحوم «سید محمد حسین بهجت »با کلاه کهنۀ پشمی دو رنگ سیاه وسفید به سر، که سیگاری هم در میان انگشتان لرزان پیری،در گوشه لبش داشت.

مدیر حوزه،که فردی مبادی آداب بود و ره و رسم بزرگی بهتر از ما میدانست، ضمن قدردانی از هنرمند، طی نامه ای، تندیس را به دفتر کار استاندار وقت ارجاع داد. استدلالش در نامه این بود که جنین تندیس زیبا و ظریفی از استاد شهریار، برازندۀ اتاق مقام عالی استان است.

اما بر خلاف انتظار، هدیه برگشت، با جمله عتاب آلودی که در هامش نامه ،مرقوم گشته بود.

«این تبلیغ استاد است یا سیگار؟ یا نکند استاد سیگاری؟!»

این دستخط مقام عالی استان بود که مدیر کل امور اجتماعی را مخاطب قرار داده بود. مدیر و هنرمند هر دو مبهوت مانده بودند.به جای قدردانی توبیخ شنیده بودند.