از خود بیگانگی بنده و دانشگاه های اسلامی ما!

تازه ها

از خود بیگانگی بنده و دانشگاه های اسلامی ما!

نظرات ()

                            
 
  از خود بیگانگی بنده و دانشگاه های اسلامی ما!

 

 

چند روز پیش دم در دانشگاه تهران منتظر همسرم بودم. طبق قانون نانوشته زنانه ایران، ایشان دیر کرد و تقریبا نیم ساعتی منتظر سبز شدن علف زیر پاهایم بودم! در این نیم ساعت فوج فوج دانشجو بود که از در دانشگاه تهران خارج می­شد و من هم به دیواره پایین نرده های سبز رنگ دانشگاه تکیه زده، وقت را مغتنم شمردم برای کنجکاوی های اجتماعی!

تعداد زیادی از دوستان خارج شونده از بچه های دانشکده هنرهای زیبا بودند.شاید بپرسید حالا از کجا فهمیدی این ها هنر های زیبایی بودند؟! پاسخم این است که اصولا بچه های هنر از دور فریاد می­زنند که ما هنرییم. شاید هم بهتر است بگویم به قدری اگزجره لباس می­پوشند و آرایش و پیرایش های عجیب و غریب می­کنند و عجیب و غریب راه می­روند و ادا اطراف در می­آورند و خلاصه همه کار می­کنند که بگویند: ای مردم مارو کمی یبینید!

القصه به طرز غریبی احساس بیگانگی کردم با این دوستان- با این فضا با این حالات و احوالات و پوشش و رفتارو ...

اصلا انگار نه انگار که عمری با این جماعت زندگی کردم و به طور خلاصه خودم را عضوی از این دوستان می­دانستم و دیر زمانی نگذشته از روز هایی که از این گونه زندگی کردن لذت می­بردم. در عین این که تک تک رفتار های این دوستان برایم آشنا و هویدا بود و همه جور کاری را دیده بودم و چیز جدیدی در رفتار این دوستان نبود ولی در همان لحظات احساس غریبه بودن و دوری و نا آشنایی می­کردم با این دانشجویان هنر.

اما از این ها که بگذریم، کمی بعد دانشجویان دانشکده های دیگر هم اضافه شدند و در این نیم ساعت چند صد نفری حداقل از دانشگاه بیرون آمدند و من هی از خودم پرسیدم خدایا مگر این جا دانشگاه تهران نیست؟! مگر این جا جمهوری اسلامی نیست؟! مگر این جا اصلی ترین دانشگاه این مملکت به اصطلاح اسلامی نیست. پس خدایا این جا چه خبر است!؟

خوب یا بد این واقعیتُ در جای جای جامعه دیده می شود که این روز ها به طور روز افزونی به تعداد کسانی که خیلی ظاهر مذهبی ندارند اضافه میشود. البته این هم واقعیتی خالصه که به تعداد کسانی که اصولا اعتقاد اسلامی هم ندارند اضافه میشود. هزاران هزار دلیل برای این حرف میشود هر روز در خیابان ها دید. اما در دنیایی که در قلب آمریکا هم دانشگاه ها برای پوشش دانشجویانشان ضوابط بسیار سفت و سختی مهیا میکنند، جای سوال پیش می­آید، ما که آنقدر شعار کافر بودن غربی های پدر سوخته را صادر می­کنیم چرا دانشگاه هایمان این طوری است؟!

در خیلی ازدانشگاه های دنیا پوشیدن تی شرت، استفاده از دست بند، گردن بند، انگشتر و .. برای آقایون و آرایش و لباس تنگ و شلوار تنگ و ... برای خانم ها ممنوع!!

حالا مختارید این باور کنید یا نکنید! اما این عین واقعیت و برخی از کتب شرایط و ضوابط دانشگاه های دنیا در ایران هم ترجمه و چاپ شده یه سری هم به اینترنت بزنید دستتون میاد دنیا چند چنده!

اما در ایران، در دانشگاه تهران هر نوع آرایشی ظاهرا آزاد! هر نوع تی شرت وشلواری برای آقایون آزاد! ابرو ورداشتن و خط انداختن و گردنبند و دست بند هم آزاد! ساپورت نازک پوشیدن هم به تعداد بسیار زیادی آزاد بود ظاهرا!

کلا همه چی آزاد! برای این هم که بگیم اسلامیه یه روسری نصفه نیمه و یه مقنعه شل و ول روی کله کفایت میکنه!

حالا برای شادی شما دوستان گرامی یک انجمن اسلامی که خیلی از مواقع کارکرد ضد مذهبی داشته در این دو دهه هم اضافه میکنیم. دفتر بسیجی هم هست که حزب اللهی ها برند اونجا پاتوق کنند.

باقی دیگه مصداق عینی کشک پاستوریزه هست و هرکی هرکاری کرد بکنه نوش جانش.

خلاصه به این میگن نسخه دانشگاه اسلامی این روز های نظام مقدس ما.

باشد که جمیعا همه با هم که هیچ، حتی با این غربی های بوگندو بدون دین کافرعوضی، همه با هم رستگار شویم!

یا علی