زخم چرکین

تازه ها

زخم چرکین

نظرات ()

 

 

این لحظه‌ها را با تو سنجیدم

این فصل را من با تو فهمیدم

با کوچه باغ و برگ‌های زرد

با سنگفرش و گام‌های سرد

یک نیمکت در عصر تنهایی

در سایه‌ی چشمان مینایی

باران و چتر و گرمیِ چایی

سوز شب و آوای سودایی

آن آرزوهای تماشایی

آن لحظه‌های ناب شیدایی

ای عاشقان داد از شکیبایی

ای دوستان کو آن توانایی

این روزها تاریک و غمگین است

بغض سکوت و آه سنگین است

این فصل اینک زخم چرکین است

پاییز بی‌تو، اشک خونین است

 

              محمد یوسفی