هوووف

تازه ها

هوووف

نظرات ()

مرتضی چشمان خیست بیقرارم میکند گریه های آتشینت غصه دارم میکند 
خاطرم آشفته تر از بادهای خسته است بغض معصومانه ی تو تار و مارم میکند 
پاک و زیبایی، جهان من سزاوار تو نیست این همه بی ادعایی شرمسارم میکند 
کوی صبری، شانه ات سنگ صبوری بی صداست عاقبت پژواک آهت سنگسارم میکند 
بی مروت رفتن تو از سر ناچاری است؟ عقل دیوانه به این بازی دچارم میکند 
بارها پیشت قسم خوردم که پایبند توام گرچه میدانم قسم بی اعتبارم میکند 
دست من خالی تر از یک باغ آفت خورده است من زمستانم خیال تو بهارم میکند