.................

تازه ها

.................

نظرات ()


مدعی خواست كه از بیخ كند ریشه ما

غافل از آنكه خدا هست در اندیشه ما

نه مرادم نه مریدم

نه پیامم نه کلامم،

*نه سلامم نه علیکم،

*نه سپیدم نه سیاهم.

*نه چنانم که تو گویی،

*نه چنینم که تو خوانی ونه آن گونه که گفتند و شنیدی.

*نه سمائم،

*نه زمینم،

*نه به زنجیر کسی بسته و  نه برده‌ی دینم

*نه سرابم،

*نه برای دل تنهایی تو جام شرابم،

*نه گرفتار و اسیرم،

*نه حقیرم،

*نه فرستاده پیرم،

*نه به هر خانقه و مسجد و میخانه فقیرم

*نه جهنم، نه بهشتم

*چنین است سرشتم

*این سخن را من از امروز نه‌ گفتم،

*نه‌ نوشتم،

*بلکه از صبح ازل با قلم نور نوشتم.*

*حقیقت نه به رنگ است و نه بو،

*نه به های است و نه هو،

*نه به این است و نه او،

*نه به جام است و سبو...

*گر به این نقطه رسیدی به تو سر بسته و در پرده بگویم،

*تا کسی نشنود آن راز گهربار جهان را،

*آنچه گفتند و سرودند تو آنی ...

*خود تو جان جهانی،

*گر نهانی و عیانی،

*تو همانی که همه عمر به دنبال خودت نعره زنانی

*تو ندانی

*که خود آن نقطه عشقی

*تو اسرار نهانی

*همه جا تو

*نه یک جای ،

*نه یک پای،

*همه‌ای

*با همه‌ای

*همهمه‌ای

*تو سکوتی

*تو خود باغ بهشتی.

*تو به خود آمده از فلسفه‌ی چون و چرایی،

*به‌ تو سوگند که این راز شنیدی و

*نترسیدی و بیدار شدی

*در همه افلاک بزرگی،

*نه که جزئی ،

*نه چون آب در اندام سبوئی،

*خود اوئی،

*به‌خود آی

*تا بدرخانه‌ی متروک هرکس ننشینی

*و به‌ جز روشنی شعشعه‌ی پرتو خود

*هیچ نبینی

*و گل وصل بچینی

*به‌خودآ..