موسیقی و عرفان

تازه ها

موسیقی و عرفان

نظرات ()

موسیقی و عرفان

دکتر ابراهیمی دینانی


به نظر فيثاغورث تعادل وجودي انسان از بين رفته و چون اساس موسيقي هارموني است مي‌توان با كمك موسيقي تعادل از دست رفته را بازگرداند. او معتقد است كه پيش از آمدن به دنياي خاك، جان انسان در عالم افلاك به سر مي‌برد و با موسيقي كائنات خو كرده و هماهنگ بود. موسيقي در اين جهان، يادآور حس آن جهاني انسان است و او را به سوي تعادل از دست رفته دلالت مي‌كند. گردش منظم افلاك خود نوعي حركت موزون و به تعبير صوفيه نوعي سماع است. مولانا در تبيين نظريات فيثاغورث است كه مي‌گويد: 

نــــالـــة ســــرنـــا و آواز دهــــــل
چـيـزكي مــانــد بــدان نــاقــور كــل
بانگ چرخش‌هاي چرخ است اين كه خلق 
مي‌سرانيدش بــه طــنبور و بــه حــلـق
پــس غــذاي عـاشـقــان آمـد ســمـاع
كـــه در او بـاشــد خــيـال اجـتـمــاع

سماع خاطره‌ي خطاب الهي به ارواح ما را در دنياي پيشين تجديد مي كند كه خداوند ارواح را مخاطب ساخت كه "الست بربكم"؟ در واقع ذوق شنيدن آن خطاب در ضمن سماع تكرار و يادآوري مي شود ورمز تاثير سماع در تحول روحي نيز از همين جاست.
هجويري در « كشف المحجوب» مي‌نويسد: « هر كه گويد مرا به الحان و اصوات و مزامير خوش نيست يا دروغ مي‌گويد يا نفاق مي‌كند يا حس ندارد و از گروه مردمان و ستور بيرون است.»
هجويري در همان جا مي‌گويد خير و شرِ سماع بستگي به شنونده آن دارد اگر به معني مي‌شنوند، خير و اگر به صورت مي‌شنوند ، شر است. اما به هر حال سماع آلت "حضور قلب" است و به حال مبتديان صادق براي جلوگيري از پراكندگي‌هاي غفلت مفيد است ولي در مقام وصل، عارف از سماع مستغني است و سعدي در همين معني مي‌گويد:

نگويم سماع اي بــرادر كــه چـيست
بــگـو مستمع را بـدانم كــه كـيست
گــر از بــرج مـعـنا پــرد طـيــر او 
فـرشـتـه فــرو مــانـد از ســيــر او