سایه (بخش اول)

تازه ها

سایه (بخش اول)

نظرات ()


جهان بیرون ، جهان درون

 

 

سایه چیست؟

سایه شامل همه آن ویژگی هایی ست که ما سعی درمخفی کردن آنها داریم.

 

همه آن جنبه های تاریکی را در بر دارد که باور داریم از نظر خویشان و دوستان و از همه مهم تر خود ما قابل قبول نیستند.

 

این سایه (نیمه تاریک وجود) در اعماق آگاهی مان دفن شده اند در معرض دید ما و سایرین نیست.همواره پیام هایی از این سایه دریافت می کنیم شامل :« من عیب و ایرادی دارم... من خوب نیستم... من دوست داشتنی نیستم...  من بی ارزش هستم و ... »

بسیاری از ما این پیام ها را باور میکنیم و اعتقاد داریم با نگاه به وجود خود با موجودی وحشتناک روبرو خواهیم شد و از ترس دیدن این موجود وحشتناک  از نگاه دقیق به خود طفره میریم. به جای سرکوب کردن سایه هایمان باید بپذیریم که این جنبه ها در ما وجود دارند و به ما تعلق دارند.

 

لازاریس میگوید : « راه حل در سایه نهفته است ، سایه راز تغییر و دگرگونی را در بر دارد. تحولی که میتواند در سطح سلولی اثر گذارد و DNA را تغییر دهد.»

 

سایه شخصیت اصلی ما را در بر می گیرد.سایه ارزشمندترین موهبت های ما را داراست. در روبرو شدن با این ویژگی هاست که آزاد میشویم تا وجود یکپارچه و شکوهمند خود را اعم از نیک و بد ، تاریک و روشن را تجربه کنیم. با پذیرفتن تمامی شخصیت خود این امکان را پیدا می کنیم که اعمالمان را آزادانه در این جهان انتخاب کنیم.

 

این سایه های ما هستند که ما را آموزش میدهند و راهنمایی می کنند. آنها کل وجودمان را به ما عطا می کنند. باید این ویژگی ها را کشف و آشکار کنیم. زمانی که با سایه خود آشتی کنیم زندگیمان همچون کرم ابریشمی که به پروانه تبدیل شده زیبا و دگرگون می شود و دیگر احتیاجی نیست وانمود کنیم کس دیگری هستیم و یا ثابت کنیم دارای وجود شایسته ای هستیم.

 خداوند در کتاب « گفتگو با خدا»  نوشته دونالد والش  می گوید : « احساس عشق کاملا به رنگ سفید شبیه است. بسیاری گمان می کنند که سفید به معنای بی رنگی ست در حالی که سفید تمامی رنگ ها را در بر دارد. سفید از ترکیب همه رنگ ها ایجاد می شود و به همین ترتیب عشق نیز از فقدان احساساتی از قبیل  تنفر ، خشم، شهوت،حسادت، پنهان کاری نیست، بلکه حاصل جمع تمامی احساس هاست. حاصل جمع هر آنچه که هست .»

 

یونگ می گوید : « من ترجیح می دهم کامل باشم تا خوب !!!»

 

تا کنون چند نفر از ما خود را زیر پا گذاشته ایم تا خوب و دوست داشتنی و پذیرفتنی باشیم؟ بیشتر ما بر این باور بزرگ شده ایم که افراد بعضی از ویژگی های بد و بعضی ویژگی های خوب دارند و برای آنکه قبولمان داشته باشند باید خود را از شر صفات بد رها سازیم یا دست کم آنها را پنهان سازیم.

 

استانیسلاو گراف پژوهشگر آگاهی می گوید :« در صورتی که این دیدگاه درست باشد یکایک ما این توانایی را خواهیم داشت که بی درنگ به تک تک وجوه هستی دست یابیم،آنها را تجربه کنیم و از مرز توانایی های حواس بسیار فراتر رویم.»

 

همه ما نقش کل هستی را در خود داریم همان گونه که دیپاک چوپرا بیان می کند : « ما در جهان نیستیم بلکه جهان در درون ماست .»

هر یک از ما همه ویژگی های انسانی را داریم. چیزی وجود ندارد که ما ببینیم و درک کنیم و خود ، آن نباشیم. هدف نهایی سفر ما همین است که به این یکپارچگی بازگردیم.

 

یونگ نخستین بار واژه سایه را برای اشاره به آن بخش هایی از شخصیت به کار برد که به دلیل ترس ، جهل ، خجلت یا نبود عشق طرد شده اند. درک اصلی او از سایه  ساده بود: « سایه آن کسی ست که شما نمی خواهید باشید. » او معتقد بود یکپارچه شدن با سایه تاثیری والا و بنیادی دارد که ما را در بازشناسی منشای عمیق تر زندگی معنوی خود توانا می کند. از نظر یونگ برای این یکپارچگی  ما مجبور هستیم با بدی ها دست و پنجه نرم کنیم، با سایه روبرو شویم و با اهریمن در هم آمیزیم ؛ هیچ راه دیگری وجود ندارد.