میازیس (Myiasis)

تازه ها

میازیس (Myiasis)

نظرات ()

میازیس اصطلاحی است با ریشه یونانی (mya یا مگس fly ) و اولین بار توسط Hope  جهت نامگذاری بیماریهایی که توسط لارو دوبالان،  انسانها را مبتلا می کنند مطرح شد. از آن پس به عفونت هایی که لارو دوبالان برای مهره دارن (انسان یا حیوان) ایجاد می کنند میازیس اطلاق می شود. مگس های مولد میاز هنوز هم جزو حشرات مخربی محسوب می شوند و باعث زیانهای اقتصادی نظیر کاهش تولید شیر و وزن، تولید مثل و همچنین تنزل کیفیت پوست و چرم حیوانات می شوند. در پستانداران لارو دوبال می تواند از روی بافت میزبان زنده یا مرده، ترشحات آبدار بدن یا غذای هضم شده تغذیه کند و منجر به ایجاد طیف گسترده ای از عفونتها بسته به ناحیه بدن و رابطه بین لارو و میزبان می شود. توزیع میازیس انسانی در جهان با فقر اقتصادی-فرهنگی در کشورهای گرمسیری و تعدد گونه های ایجاد کننده بیماری همراه است. در کشورهایی که از نظر میازیس اندمیک نیست این بیماری به عنوان بیماری مسافرت مرتبط با پوست مطرح است.

طبقه بندی میازیس:

دو سیستم اصلی برای دسته بندی میازیس عبارتند از آناتومیکی و اکولوژیکی. تقسیم بندی آناتومیکی اولین بار توسط Bishopp پیشنهاد شد. این تقسیم بندی با بخش مربوط به خود از بدن میزبان مرتبط است و  برای اقدامات تشخیصی حائز اهمیت است. از زمانی که مشخص شد یک گونه خاص می تواند در بیش از یک ناحیه آناتومیکی بدن عفونت ایجاد کند و همچنین ناحیه معینی پتانسیل آلودگی توسط چند گونه را دارد، یک سیستم تقسیم بندی دیگر بر اساس درجه پارازیتی مشاهده شده توسط مگس بکار گرفته شد.

تقسیم بندی آناتومیکی:

این طبقه بندی بعدها توسط  James  و    Zumptتغییر یافت و هر کدام اصول مختلفی اعمال کردند. ما در اینجا بخاطر پرهیز از تشتت مطالب تلفیقی از معیارهای  Bishopp  ,  James  و   Zumptآورده ایم:

  • خونخواری
  • میازیس جلدی فورونکولار (دانه مانند) و مهاجر
  • میازیس زخم
  • میازیس حفره ای: در این نوع میازیس نام آلودگی از ناحیه در گیر در آن نشأت می گیرد. به عنوان مثال میازیس مغزی، دستگاه شنوایی، بینی و میازیس چشمی

طبقه بندی اکولوژیکی:

این طبقه بندی سطح پارازیتمی انگل و میزبان را تفسیر می کند. از وقتی که برنامه های ریشه کنی طاعون برای بیمارستانها و  مراکز درمان و مراقبت اتخاذ گردید این دسته بندی هماهنگ با سیکل زندگی گونه مدنظر قرار گرفت.

رده بندی دو بالان

راسته دیپترا (دوبالان) یک راسته بزرگ از حشراتی هستند که معمولا به عنوان مگس های واقعی شناخته شده اند. یک جفت بال با عملکرد مشخص همراه با بال های عقبی کاهش یافته که به اصطلاح هالترها (halters ) می نامند این راسته را از گروههای دیگر متمایز می کند. مگس ها در سرتاسر دنیا با دارا بودن 150000 گونه در 10000 جنس و 150 خانواده پراکنده هستند. این راسته شامل بیشترین حشرات ناقل بیماریها در انسان می باشد و به دو زیر راسته منشعب می گردد. نماتوسرا (Nematocera) و براکی سرا (Brachycera). نماتوسرا شامل بیشترین خانواده  حشرات خونخواری هستند که به عنوان ناقلین  ویروس، تک یاخته و بیماریهای مرتبط با کرمها بویژه خانواده کولیسیده (Culicidae) به شمار می آیند. بندرت این زیر راسته می تواند علت میازیس تصادفی (accidental) باشد. براکی سرا از زیر راسته هایی تشکیل شده است. زیر راسته            Muscomorpha یا    Cyclorrhaphaشامل تمام گونه هایی می شود که باعث میازیس خاصی می شوند و بیشتر این گونه بویژه Calyptratae مسوول میازیس اختیاری (facultative) هستند.

شناسایی و نگهداری لاروها

هنگامی یک بیمار مبتلا به میازیس درمان شود شناسایی و تشخیص صحیح لارو بسیار مهم است. این نکته نه تنها به درک چگونگی روند ابتلا بلکه مهمتر از آن برای طراحی روشهای درمانی و ارتقای برنامه های پیشگیری کمک شایان توجهی می کند. بعد از زدودن ناحیه از لارو، آنرا باید توسط فرو بردن به مدت 30 ثانیه در آب بسیار گرم (آبی که بخار تولید کند کافی است) نه آب در حال جوش، که از فساد آن پیشگیری می کند و رنگ طبیعی آن حفظ می شود، کشته می شود. سپس لارو باید در محلول 70% تا 95% اتانول نگهداری شود. کشتن مستقیم لارو در ماده محافظ باعث فساد و جمع شدن آن می گردد. محلول فرمالین منجر به سفتی و سخت شدن بافت لاروی و تشخیص نادرست آنها می شود پس نباید از ان استفاده کرد. در بررسی لارو مگس موارد زیر باید مدنظر قرار بگیرند: شکل بدن، برآمدگی ها، قسمت خلفی اسپیراکل (وضعیت روزنه ها و ساختمان انها)، رنگ بندی بدنه تراشه پشتی، اسپیراکل قدامی اسکلت سفالوفارینژیال و رفتار آنان.

میازیس و پزشکی مسافرت

افزایش سفرهای بین المللی برای تجارت و  مقاصد توریستی نیاز به دانش بیشتر راجع به عوامل ایجادکننده بیماریها، برای پرسنل پزشکی و مراقبتی را ایجاب می کند. بیماریهای پوستی به همراه تب و اسهال حاد از جمله مشکلات سلامت مسافران محسوب می شوند و 8 تا 10 درصد مسائل بهداشتی و پزشکی گردشگران راشامل می شود. میازیس معمولا در بین 5 ناراحتی پوستی رایج، 3/7 تا 11% موارد را تشکیل می دهد. برای تشخیص درست آن چندین شاخص باید تعیین گردد: منطقه ای که بیمار به آن مسافرت کرده است، شرایط آب و هوایی و گونه های مگس بومی منطقه هدف. در بسیاری از موارد بیمارانی که آنتی بیوتیک های خوراکی بصورت غیر ضروری دریافت نموده اند مقاومت باکتریایی نیز همزمان افزایش نشان می دهد.

تظاهرات بالینی

میازیس در نگاه افراد مبتلا و مراقبان سلامت، بیماری شرم آور و نفرت انگیزی است. کیفیت پایین عوامل اقتصادی –فرهنگی و فقر بهداشتی از  فاکتورهای مهم برای کسب میازیس در اینگونه جوامع است. از مهمترین عوامل دیگر فراوانی زخمهای چرکی و غیر پوشیده ای است که  تخم ریزی حشره ماده را بر می انگیزد. اهمیت میازیس انسانی ناشناخته است و کار شناسایی گونه های عهده دار میازیس در انسان هنوز ادامه دارد. داده های اپیدمیولوژیکی مربوط به میازیس انسانی ناچیز است و از سوی دیگر ثبت موارد در مراکز بهداشتی و درمانی معمولا اجباری نیست. در برخی کشورها درمانهای تجربی و محلی صورت گرفته توسط اعضای خانواده ارجاع موارد مبتلا را به مراکز درمانی کاهش داده است.

میازیس جلدی (Cutaneous Myiasis)

میازیس جلدی  به همراه میازیس زخم بیشترین فرم های بالینی اتفاق افتاده و در حال وقوع است. اشکال فورونکولی و مهاجر نیز دراین گروه جای دارند.

میازیس فورونکولی (Furuncular myiasis)

میازیس فورونکولی یا warble پس از نفوذ یک یا بیشتر از یک لارو مگس در پوست سالم رخ می دهد و اریتماتوزیس یا نودول شبیه فورنکول ظاهر می شوند. درماتوبیاهومینیس (Dermatobia hominis) و کوردیلوبیاآنتروپوفاگا (Cordylobiaanthropophaga ) بیشترین عوامل سبب ساز میازیس فورونکولار هستند. زخم فورونکولار تیپیک یک  پاپول یا نودول با قسمت مرکزی است که مایع چرکی یا ترشحات خونی –سرمی تراوش می کند. در منفذ مرکزی وجود انگل و مشاهده بخش های پشتی لارو و اسپیراکل های تنفسی با چشم غیرمسلح یا بصورت غیرمستقیم بواسطه وجود حبابهایی در ترشحات امکانپذیر است. تعداد لاروهای ساکن در زخم بسته به گونه های مهاجم متفاوت است. خارش، درد و احساس جنب و جوش لاروها بیشترین علائم گزارش شده بود ه اند این علائم پیش از ترشحات و معمولا شب هنگام  اتفاق می افتند. اگرچه یک زخم شبیه فورونکول بیشترین تظاهر معمول میازیس فورونکولی است اما علائم بالینی متنوعی از قبیل زخم های  وزیکول، بولوس، پوستول، آروزیو (erosive) (زخم ناچیز و سطحی) و اکیموتیک (لکه خونی زیر پوستیّ، بزرگتر از پتشی، غیربرجسته و نامنظم) تشریح شده است. زخم تقریبا همیشه بدون بر جای گذاشتن کوچکترین اثری التیام می یابد. بعضی اوقات هایپرپیگمانتاسیون و اسکار بر جای می گذارد. نشانه های بالینی گوناگون و اثرات شدیدتر در بچه های دچار سوء تغذیه دیده می شوند. بیشترین شکایت گزارش شده مربوط به زخم های فورونکولار عفونت ثانویه باکتریایی است. 

عوامل میازیس فورنکولی

درماتوبیاهومینیس: این گونه مگس بیشترین اهمیت اقتصادی و بیشترین عامل معمول میازیس در امریکا است.  درماتوبیا با نامهای خاص خود مانند  torsalo در آمریکا، moyocuil در مکزیک، berne در برزیل، mucha  (کلمبیا)، mirunta (پرو) و ura (آرژانتین، اروگوئه و پاراگوئه) معروفند.  نام دیگر این نوع مگس  bot fly است. تخم هایش را به شکم پشه های حد واسط خونخوار می چسباند و آنها را بدینگونه که در اصطلاح phoresis می نامند رها می کند. امکان دارد تخم ها بر روی شاخ و برگ درختان نیز رها شوند. بعد از یک هفته زمانی که حشره به یک حیوان خونگرم نزدیک شد حرارت باعث باز شدن تخم ها می شود و لارو بیرون آمده از آن به مدت 20 روز روی میزبان می ماند. در مرحله اول لارو بدون احساس دردی درون پوست رخنه می کند (بعضی از بیماران ممکن است خارش خفیفی را احساس کنند) به بخش درم دسترسی پیدا می کند و زخم فورنکولی با تنها یک انگل در هر پاپول شکل می گیرد. در طول 5 تا 10 هفته پارازیت وارد مرحله دوم لاروی و سرانجام وارد مرحله سوم نیز می گردد وقتی که شب هنگام یا در اوایل صبح میزبان را ترک می کند به شفیره (pupate ) در روی زمین تبدیل می شود. بیماران با درد شبانه در محل درگیر با لارو مواجه هستند. بعضی از بیماران حمله های ناگهانی تشنج ناشی از پارگی و آسیب پوست را تجربه کرده اند. وجود قلابهای لاروی جهت انجام حرکت چرخشی حول محور خود ممکن است توجیهی برای احساس درد و ناراحتی بوجود آمده باشد. حرکت خزنده لارو احتمالا علت دیگر برای درد باشد. در بچه ها خارش، اضطراب و آشفتگی خواب گزارش شده اند. عفونت ثانویه باکتریایی یک شکایت محتمل است. بروز غده های لنفی بزرگ و یا علائم سیستمیک این پیامدها را تقویت می کند. استافیلوکوکوس اورئوس و استرپتوکک های گروه B از برخی زخمها جدا کرده اند. موارد کشنده ای که لارو در مغز بواسطه کامل نبودن عمل استخوانی شدن جمجمه سر نفوذ کرده اند در بچه های کم سن و سال گزارش شده است. درماتوبیاهومینیس عامل شناخته شده رایج میازیس در طول مسافرتهایی است که به نواحی گرمسیری آمریکا صورت می گیرد. این موضوع باید برای تشخیص های افتراقی زخم های فورونکولار در این نوع جمعیت ها مدنظر واقع گردند. گونه های دیگر که عامل میازیس فورونکولی هستند عبارتند از: Cordylobia anthropophaga،Cuterebra sp، Wohlfahrtia vigil و  Wohlfahrtia magnifica

 

تشخیص های افتراقی

تشخیص های افتراقی این نوع میازیس، فورونکول، گزش پشه، خارش، پیودرما و تورنژیازیس هستند. کوردیلوبیا می تواند شبیه عفونت های بافت های نرم و سخت باشد. در بعضی موارد می توانند به عنوان پارازیتهای گول زننده، تشخیص  اشتباهی صورت بگیرد. میازیس سینه ممکن است با آماس مجاری و غدد پستان، توده خوش خیم همراه با کلسیفیکاسیون و کارسینوما مورد اغفال قرار گیرد.

تشخیص

تشخیص میازیس فورونکولی منحصرا بر پایه علامت های بالینی بخصوصی در مناطقی که بیماری اندمیک است  صورت می گیرد. تاریخچه بیمار و سابقه مسافرت به تشخیص عوامل زمینه ساز بیماری کمک می کند. آزمایش میکروسکوپی درم برای شناسایی قسمتهای پشتی لارو درماتوبیا در زخم فورونکولی بویژه در موارد تشخیص مشکوک کاربرد دارد. اولتراسوند برای تأیید مورد میازیس فورونکولار و همچنین حذف کامل لارو می تواند بسیار مفید باشد. ماموگرافی میازیس سینه ممکن است قادر به تأیید موارد بدخیم نشود. پرتونگاری با CT می تواند ندولهای زیر پوستی را تشخیص دهد بهرحال مرفولوژی صرفا قادر نیست به تشخیص کمکی کند. در موارد آلودگی های مزمن یا آلودگی های زیاد نشانه های آزمایشگاهی التهاب سیستمیک، ائوزینوفیلی محیطی و بالارفتن سطوح ایمنوگلوبین E ممکن است ظاهر می شوند. تشخیص مولکولی بطور موفقیت آمیزی برای شناسایی لارو مهاجم بکار می رود و در آینده افق بیشتری برایش متصور است.

پاتولوژی

بیوپسی برای تشخیص میازیس فورونکولار الزام آور نیست  و برای اهداف تحقیقاتی محدود است. یافته های هیستوپالوژی شامل یک اپیدرم زخم شده با یا بدون شاخی شدن زیاد است. درم شامل یک نشت التهابی چند شکلی است که عمدتا از لنفوسیتها یا نوتروفیل ها با ترکیبی از ائوزینوفیلها، فیبروبلاستها، هیستوسیتها، بازوفیلها، ماست سلها، پلاسماسلها و سلولهای لانگرهانس تشکیل شده است. از شاخص های لارو bot fly کوتیکول تغییرپذیر است که با برآمدگی هایی پوشیده شده است.  عضله مخطط مستقیما در زیر تمام کوتیکول یافت می شود. وقتی که از لارو بخوبی حفظ و نگهداری شود یک حفره لوله ای مرکزی و بزرگ، لوله گوارشی، مسیر تنفسی، ساختمان های لوله مانند کوچکتر و اسپیراکل های تنفسی پشتی رنگی همه و همه قابل تشخیص اند. میکروسکوپ نوری پولاریزه ممکن است یک ماده قابل انقباض درخشان را نشان دهد.

درمان

سه روش درمانی وجود دارد: الف) کاربرد مواد سمی روی لارو و تخم ب) ایجاد هیپوکسی لوکالیزه (متمرکز در یک نقطه مشخص) برای وادار کردن لارو به خروج اجباری ج) حذف مکانیکی یا استفاده از روش جراحی

به هیج وجه نباید لارو را به حال خود رها کرد تا سیکل طبیعی خود را طی کند بخصوص زمانی که پارازیت کاملا در بافت نفوذ کرده است. هدف اصلی درمان حذف تمام و کمال لارو از پوست همراه با پیشگیری و کنترل عفونت ثانویه است. عفونت ثانویه ممکن است در حین اینکه لارو قطع و متلاشی شود یا وقتی درون حفره بدون حذف کامل کشته شود؛ بوجود آید. برخلاف درماتوبیا جنس آنتروپوگا بطور عمقی به بافت نفوذ نمی کند و بنابراین استخراج آن آسانتر است. بهتر است برای جلوگیری از هرگونه جراحت و پارگی لارو از دو اسپاچول چوبی استفاده شود. مسدود کردن سوراخ ایجاد شده  با پارافین مایع می تواند سودمند باشد و لارو را مجبور به حرکت دادن از مکان خود می کند و به تبع مسیر خروج لیز و روان می گردد. شایان ذکر است که ماگوت نابالغ معمولا برای خروج تمایلی ندارد و مقاومت می کند. باید از تلاش برای بیرون آوردن لارو درماتوبیا اجتناب گردد زیرا این عمل بی فایده و دردناک است ضمن اینکه خطر پارگی لارو و قطعه قطعه شدن ماگوت مطرح  است. پژوهش ها اشاره دارند  که  ریشه کنی موفق آلودگی درماتوبیا بواسطه مسدود کردن سوراخ تنفسی و جلوگیری از مبادله گاز ها میسر است.  برای پرهیز از خفگی لارو باید منتظر بمانیم که به حد کافی از منفذ بیرون بیاید تا بتوان توسط فورسپس گیر انداخته شود. مواد مسدود کننده مورد کاربرد عبارتند از مواد مشتق شده از نفت و نوار چسبنده. بعضی محققین نوار چسبنده را نمی پسندند جون در این روش لاروهای عقبتر و دورتر را نمی پوشاند و بخوبی مسدود نمی شوند.

پلی میکسین B به عنوان یک انتخاب خوب و استریل معرفی شده است. عمل انسداد ممکن است به مدت 24 ساعت یا بیشتر برای کسب اثر دلخواه ادامه پیدا کند. تهدید اصلی انسداد این است که ارگانسیم، بدون اینکه خروج یابد دچار خفگی شود از اینرو لارو مرده منجر به ایجاد واکنش التهابی به همراه یک گرانولوما می شود و سرانجام به سمت کلسیفیکاسیون پیش می رود. تزریق لیدوکائین 1% (2 میلی برای هر نودول) بعضی وقتها برای فلج کردن لارو و آسانی استخراج آن بکار می رود. استفاده از نیتروژن مایع جهت سفت و منجمد کردن لارو و در آخر حذف مناسب آن کاربرد دارد. از ایورمکتین 1% می توان برای زخم های فورونکولار با عامل درماتوبیاهومینیس استفاده کرد هر چند احتمال دارد که لاروهای مرده در پوست بدام انداخته شوند.  بعضی دانشمندان از ایجاد یک شکاف صلیبی شکل برای حذف درماتوبیا صحبت به میان اورده اند. در بعضی حالات، دبریدمان بافت نکروزه احاطه کننده زخم می تواند مؤثر اتفاق بیفتد. درمان زخم های فورونکولار با عامل  Cuterebra بوسیله انسداد امکانپذیر است. خارج کردن مستقیم در بعضی موارد که لارو به مقدار زیاد در بافت و پوست نفوذ کرده به علت درگیر شدن تیغه های سطحی و قلاب شدن سخت آن با پوست بسیار مشکل است. درمان خوراکی برای میازیس فورونکولار توصیه نمی شود. آورمکتین ها قادرند لارو را درون زخم از بین ببرند و البته متعاقب آن واکنش های حساسیت روی می دهد. آنتی بیوتیک منحصرا باید در زمان وجود عفونت باکتریایی تجویز گردد.

میازیس مهاجر (Migratory myiasis )

میازیس مهاجر یا خزنده (Creeping) وقتی اتفاق می افتد که لارو دوبال شروع به مهاجرت بی هدف بواسطه ایجاد نقب هایی در پوست می کند. بسته به کانال ها و سرعت جابجایی نشانه های بالینی مختلف است. لارو دو جنس گاستروفیلوس (Gasterophilus) و هیپودرما (Hypoderma) تقریبا علت تمام موارد میازیس خزنده در انسان هستند. انسان میزبان های تصادفی دو جنس نامبرده است. این عوامل قادر نیستند سیکل زندگی شان را درون پوست انسان تکمیل کنند. گونه هیپودرما می تواند تا مرحله دوم لاروی در پوست انسان برسد. G. intestinalis بندرت پس از پایان مرحله اول لاروی رشد و پرورش می یابد.

عوامل میازیس مهاجر

گاستروفیلوس بیشترین عامل میازیس مهاجر در انسان است. تخم ریزی مستقیم مگس ماده بطور اتفاقی می افتد. لارو آن در ابتدا یک پاپول شبیه به آن چیزی که برای میازیس فورونکولی ذکر گردید، ایجاد می شود سپس لارو کانال هایی در لایه پایینی اپیدرم حفر می کند. در یک طرف زخم حاشیه آن پیشروی می کند و لارو ها تجمع بیشتری دارند در حالی که در سمت دیگر، زخم به تدریج تحلیل می رود بگونه ای که لارو از جستجوی یک ناحیه مناسب برای مرحله  نمفی سرگردان می شود و در نتیجه مسیر کانال را ترک می کند. لارو  برای ماهها در پوست انسان زندگی می کند و هر روز 1 تا 30 سانتیمتر حرکت می کند. آلودگی ممکن است با پوستول (تاول چرکی)، نودول ها یا آماس عود کننده تظاهر کند. به ندرت لارو در شش ها پیدا می شود.

دیگر عوامل میازیس خزنده عبارتند از: Hypoderma bovis، H. lineatum، Hypoderma sinense، H. tarandi، H. diana، Cuterebra

تشخیص های افتراقی

 سه علامت بالینی متمایز کننده میازیس خزنده از لارو مهاجر کرمی جلدی وجود دارد: 1) میازیس خزنده آهسته تر گسترش می یابد و عموما تظاهر جلدی آن کمتر شایع است. 2) لارو مگس در مقایسه با کرم ها می تواند به مدت بیشتری و ماهها در پوست انسان باقی بماند. 3) به طور کلی لارو مگس  مخصوصا گاستروفیلوس از کرم ها درشت تر اند.

تشخیص

استفاده از یک یا دو قطره از روغن مینرال در طول مسیر قابل رویت التهابی عموما انگل را آشکار می سازد. در زخم های فورونکولار و در عفونت های هیپودرما احتمالا لارو یافت می شود. ائوزینوفیلی ممکن است در مورد پارازیت های بزرگتر که قابل فاگوزیسیته شدن نیستند رخ دهد. یک اسکن اولتراسوند قادر است لارو را در زخم فورونکولار هیپودرما مشخص سازد.

میازیس تصادفی یا میازیس کاذب

این نوع میازیس در رده بندی آناتومیکی جای نمی گیرد و جزو طبقه بندی اکولوژیکی محسوب می شوند.  گونه های دوبالان در میازیس کاذب قادر نیستند وقتی که میزبان را پارازیته می کنند بطور کامل رشد و مراحل لاروی را طی کنند. در انسان میازیس کاذب باید به عنوان مکمل طبقه بندی آناتومیکی مانند میازیس گوارشی تصادفی بکار رود. بعضی دانشمندان میازیس کاذب را به وجود هر نوع علامتی که توسط لارو دوبالان غیرانگلی ایجاد می شود بسط می دهند. در میازیس خزنده عامل در هر صورتی قادر است در پوست انسان پیشرفت کند اگر چه نمی تواند سیکل زندگیش را تمام کند و سرانجام علائم آشکار می شوند. بطور خلاصه میازیس مهاجر باید از زمانی که لارو نمی تواند چرخه زندگی اش را کامل کند به عنوان میازیس کاذب در نظر گرفت.

میازیس و جذام

جذام ( Leprosy) در کشورهایی که میازیس با نسبت بالایی شیوع دارند، اندمیک است. اگر چه بروز واقعی میازیس در بیماران جذامی هنوز ناشناخته است ولی میازیس بینی و زخم بیشترین تظاهرات عفونت دوبالان هستند. آسیب های دستگاه عصبی و چشم در عفونت جذام احتمالا تشخیص میازیس را به تأخیر می اندازد. زخم های بازو در 15 تا 20% از کل موارد جذام دیده شده است. ترشحات چرکی، عفونت ثانویه و زخم های باز مگس ها را برای تخم و لارو گذاری جذب می کنند. جای گیری زخم ها در اندام های پایینتر یا نزدیک به انتها همراه با فقدان حس و از دست دادن هوش دیداری همراه است. گونه های شناخته شده عامل میازیس که بیماران جذامی را تحت تأثیر قرار می دهند و اپیدمیولوژی انها در تطابق  با منطقه مبتلا متفاوت است اما چند گونه تیپیک مانند  Sarcophaga ruficornis,Cochliomyia americanaو M.domestica شناسایی شده اند. از وقتی که بیماران جذامی در معرض مهمترین فاکتورهای خطر برای پیشرفت میازیس قرار بگیرند روش های پیشگیری و آموزشی هر دو باید برای جلوگیری از عفونت اجرا گردند.

میازیس و درمان خوراکی

درمان خوراکی میازیس انسانی بر اساس داده های گزارش شده و تجربه های درمانی دامپزشکی است. ایورمکتین عامل نیمه سیستمیک از خانواده ماکرولیده (با منشأ ماده طبیعی، آورمکتین که از اکتینومیست ها بدست آمده) بیشترین عامل رایج  مورد استفاده برای درمان میازیس است و در دهه 1980 به عنوان یک داروی آنتی بیوتیک وسیع الطیف برای مصارف پزشکی معرفی شد. ایورمکتین بر علیه اغلب پارازیت های روده ای و گوارشی  بیشتر بندپایان و بعضی نماتودها تأیید شد. کاربرد پزشکی در انسان به عنوان یک داروی پروفیلاکسی فیلاریازیس با عامل های Onchocerca volvulus، Brugia malayiWuchereria bancrofti و Brugia timori آغاز شد. سرانجام این دارو برای درمان اسکابئی با نتایج بسیار خوبی بکار گرفته شد. طرح های دارویی مختلف برای استفاده ایورمکتین در درمان میازیس اتخاذ گردید. دوز خوراکی 200-150 میکرو گرم بر کیلوگرم بیشترین دوز تجویز شده معمول است. اثرات ایورمکتین شامل جوش پوستی، تب، سرگیجه، سردرد، دردهای عضلانی و مفاصل هستند. داروی دیگر تیابندازول است. این دارو برای درمان لاروهای نابالغ O.ovis در گوسفند بکار برده شده و در یک مورد میازیس انسان با علت A.baeri موفقیت آمیز بوده است.

پیشگیری

وضعیت بهداشتی نامطلوب احتمالا مهمترین فاکتور برای میازیس انسانی است. وضعیت پایین اجتماعی-اقتصادی مخصوصا در کشورهای فقیر یک  رابطه تنگاتنگ با فقدان رعایت اصول بهداشتی، رهاسازی زباله و انباشت آنها در فضای باز و در نتیجه جذب حشرات به مکانهای آلوده دارد. در مناطقی اندمیک از برهنه خوابیدن در مکانهای باز یا کف اتاق خودداری شود. استفاده از پشه بندها برای ممانعت از گزش مگس ها مفید است. کاربرد دورکننده های محتوی دی اتیل تولومید (DEET) در مورد D.hominis تا حدودی مؤثر است. خشک کردن البسه در نور آفتاب و اتو کردن انها از روش های مؤثری خواهد بود. پوشیدن لباسهای آستین بلند نیز مناسب است. غیر فعال سازی ماده ها توسط رها کردن تعداد زیادی از نرهایی که بوسیله اشعه یونیزه عقیم شده اند موفقیت آمیز بوده است. گزارش ها حاکی از مؤثر بودن 100% استفاده از ایورمکتین در گوسفندان آلوده شده با Cochliomyia است.

 

منابع:

Fabio Francesconi and Omar Lupi. Myiasis. Clinical Microbiology Reviews January 2012 Volume 25 Number 1

 

Stephanie K. Hill and C. Roxanne Connelly.  Human Bot Fly, torsalo (Central America), moyocuil (Mexico), berne (Brasil), mucha (Colombia, mirunta (Peru), and ura (Argentina, Paraguay, and Uruguay), Dermatobia hominis (Linnaeus, Jr.) (Insecta: Diptera: Oestridae) .EENY 440