نکات مهم ادبیات جلسه اول

تازه ها

نکات مهم ادبیات جلسه اول

نظرات ()

انواع نثر:

۱- مرسل یا ساده

۲- مسجع (نه ساده نه دشوار)

۳- مصنوع و متکلّف


نحوه متکلّف کردن یک نثر ساده:

۱- به کاربردن صنایع معنوی کم یا زیاد

۲- به کاربردن لغات دور از ذهن فارسی

۳- به کار بردن لغات دور از ذهن عربی

۴- به کار بردن تلمیح


تلمیح را اکثرا با ملمع اشتباه می گیرند.

تعریف تلمیح:

۱- اشاره به آیه ای از آیات قرآن

۲- ذکر حدیثی از احادیث نبوی

۳- اشاره به زندگینامه اولیا و انبیا

۴- اشاره به افرادی که خیلی مشهورند مثل لیلی و مجنون.

تعریف ملمع: آوردن حداقل یک مصراع عربی در شعر.


سجع:

در لغت به معنای آواز کبوتر یا قمری است. چون همانند آواز آن ها بریده بریده تلفظ می شود.

بر سه نوع است:

۱- متوازی:‌ دو کلمه هم وزنند و حرف آخرشان یکی است. (به حرف آخر روّی می گفتند که بعدها تشدید آن از کار افتاد و از آن صرف نظر شد و اکنون به آن حرف روی می گویند.)

۲- مطرّف: حرف روی یکسان ولی کلمات غیر هم وزن (ما هجا رو همون وزن در نظر می گیریم)

توجه: اصطلاح سجع فقط در نثر معنا دارد و معادل قافیه است در شعر.


مصنوع: مفعول صنع، صنع در اینجا یعنی ساختن ولی در اصل معنای نیکی را دارد.

متکلف: کسی که خود را به زحمت می اندازد.

به نثر مصنوع و متکلف، نثر فنی و مزیّن نیز گفته می شود.

نثر متکلف الزاما طولانی نیست.

از قرن ۴ به بعد تکلف در نوشته های فارسی زیاد شد و اوج تکلف در قرن ۶ به چشم می خورد. بعد از قرن ۶ نویسندگان فارسی دوباره به ساده گویی روی آوردند.


ی لیاقت به آخر همه مصدرها اضافه می شود: مثلا تو این ترانه که عمو محسن خونده بگین ببینم چن تا ی لیاقت می بینین؟:

هم دیدنی بودی هم خواستنی بودی هم چیدنی بودی ...

بیایین اینم آهنگش:


زیبا از نظر ساختاری معادل سزاوار است.

نحوه ساختن اسم مصدر:

۱- بن مضارع+ـــِـش

۲- بن مضارع+ یدن


بن مضارع+ ـــَنده = صفت فاعلی

اگر ــَنده را از آخر حذف کنیم، صفت فاعلی مرخم به دست می آید.

دلیل مرخم کردن: راحتی در تلفظ


بن ماضی+ ه غیر ملفوظ= صفت مفعولی

روش مرخم کردن: حذف ه غیر ملفوظ از آخر. البته این مرخم کردن برای هر کلمه ای مقدور نیست.


مرخم یعنی دم بریده

ابتر یعنی دم بریده، ناقص

مصدر مرخم، در آخرش نون ندارد.


علامت های صیغه مبالغه فارسی:

۱- گار: بر سر بن ماضی و مضارع می آید

۲- کار:‌ بر سر بن مضارع می آید.

۳- گر: مثل ستمگر، زرگر و ...  . در معنای فاعلی و شغلی به کار می رود.

۴- ار (آر): کلماتی که این پسوند را می گیرند، هم می توانند صفت فاعلی باشند (خریدار)، هم مفعولی (مردار) و هم اسم مصدر (گفتار).


کلمه پاداش به امروزی

پاداشت و پاداشن به دری

پادافره و  پادافراه (یا بادافره و بادافراه) به پهلوی

هرسه به یک معنایند.

تبدیل پادافره به بادافره فرایند تبدیل است.


تنسیق الصفات: آوردن حداقل ۲ صفت برای یک موصوف که هم در نظم کاربرد دارد و هم در نثر.

مثال:

۱- زن خوب فرمانبر پارسا / کند مرد درویش را پادشا (سعدی)

۲- نموده می دار ما را راه درست و راست و بایسته (عتیق نیشابوری)

۳- ای خدای پاك و بی انباز و یار / دست گیر و جرم ما را در گذار (مولوی)


عمیق ترین شعر عرفانی سهراب :‌ خانه دوست کجاست

در کلمهٔ : خانهٔ دوست، این « ٔ» همزه نیست. همان یای بدل از کسره س.


سزاوار سه جزئه: سز+ا+وار

باید درست تلفظ کنیم: سَزاوار درسته


وار و واره پسوند لیاقتند و به اسم متصل می شوند.


خاتَم الاَنبیا غلطه. خاتِم الاَنبیا درسته. خاتَم یعنی مهر.

خط و زبان اوستایی دشوار ترین خط و زبان فارسیه.

نویسنده کتاب قصص قرآن: عتیق نیشابوری که اثرش به تفسیر سورآبادی مشهور است.

میدان ارادت:‌اضافه تشبیهی

در متن درس گلهای از گلستان:

افسرده در درس به معنای یخ زده نه غمگین.

آتش استعاره از گرمی کلام

هیزم تر استعاره از ذهن و دل ناآشنا

آینه داری کنایه از آشنایی دادن با واقعیت ها

گلستان کلمه آیت را فقط یکبار به معنای آیه قرآن به کار برده و آن یکبار هم در همین درس است.

منظور از رونده، سالک راه حق است.

موفق باشید.