آماده پرتاپ

تازه ها

آماده پرتاپ

نظرات ()

خراسان و مردمش رو برای بار اول میشناسم. راستش هنوز چهارمحال برایم خاص هست و انگار هیچ فرهنگی رو نمیتونم جایگزینش کنم. اما مردم این گوشه هم صبورن. کلی محصول خانگی که زنان تو بازار محلی میفروشن منو به سمت بازار محلی شون میکشونه. حس عجیب تقدیرنامه گرفتن از مریض ازون قابهای آويزون تو مطب استادام اما خیلی جالب بود مث شاگرد اولی که نمره بیستش رو فریاد میزنه منم به همه نشون دادم با اینکه از گل مصنوعی متنفرم دسته گل مصنوعی که مریضم برام اورد تو اتاق دخترم گذاشتم. این ماه اخرین ماه موندن تو خراسانه. خوشبختانه کمیسیون موارد خاص جا به جام کرد تا پیش دخترم بمونم . تو نامه درخواست انتقالم نوشتم من در حال تصمیم گیری بین مادر بودن و پزشک بودن هستم که عین واقعیت بود. حالا که شروع به کار کردم دلم پیش زنهای هست که هر کدوم کوهی از مشکلات هستن و طبیعت هم وظایف فیزیولوژیک سختی رو برعهده شون گذاشته و اونا فقط صبر دارن و مقاومت. زنهای قهرمان . من هر روز کلی اسطوره می بینم و اونوقت که به مشکلات خودم فکر میکنم میبینم جکی بیش نیست. این ماه اخرین ماه بودن من در خراسان هست دلم میخواد قصه زنای اونجا رو همیشه بخاطرم بسپرم.