تولید ایدئولوژی از سکولاریته

تازه ها

تولید ایدئولوژی از سکولاریته

نظرات ()

 

واقعه تاسف بار حمله تروریستی به دفتر مجله «شارلی ابدو» در پاریس وکشته شدن 12 نفر از کارکنان آن، یک بار دیگر وجدان های بیدار را جریحه دار کرد. این فاجعه تلخ فارغ از جنبه های تراژیک و احساسی آن باید از زوایای مختلف و به شیوه های منطقی مورد بررسی و تحلیل ناظران سیاسی، اجتماعی و فرهنگی قرار گیرد تا شاید زمینه های تکرار محتمل آن برچیده گردد.
صورت مساله این است که چند مسلمان افراطی با شعار الله اکبر و بزعم خود با هدف انتقام گیری از دست اندرکاران این نشریه به جرم توهین به مقدسات اسلام، دست به اقدامی تروریستی زده و چندتن از بهترین کارتونیست ها و نویسنده ها و روشنفکران فرانسوی را به قتل رسانده اند.
اگر ذهنیت توطئه اندیشانه را به کناری نهاده و مدعی نشویم که این عمل زشت و غیراخلاقی از سوی مروجان اسلام هراسی طراحی شده است، باید این واقعیت ناگوار را بپذیریم که قرائتی خشن و افراطی و انحرافی از آموزه های اسلامی وجود دارد که مجوز قتل و ترور به بهانه دفاع از مقدسات دینی را صادر و موجی از ارعاب و وحشت و اسلام ستیزی را در جهان به راه می اندازد که نهایتاً هم به بدنامی مسلمین می انجامد و هم باعث اعمال تضییقاتی برای شهروندان مسلمان در کشورهای غربی می گردد.
در این که قتل بی دلیل و حجت شرعی و ترور که در اصطلاح فقهی از آن به «فتک» یاد می شود، حرام و عملی غیراسلامی و ضد اخلاقی و مورد تحریم و تقبیح بزرگان دین است، شکی نیست و گمان نمی کنم هیچ انسان آشنا با روح و گوهر دین اسلام و تاریخ آن این رفتار غیرانسانی را تایید یا توجیه نماید. اما، باید دید که موضوعی بدین وضوح و روشنی چرا از سوی کسانی که ظاهراً دل در گرو اسلام و تعالیم آن دارند، نادیده گرفته شده و موجب و مجوز خونریزی های فراوان چه در غرب و چه در خاورمیانه شده است. از یاد نبریم که قربانیان این خوانش کج اندیشانه از اسلام، فقط از بین غربیان نیستند، بلکه بیشتر کسانی که در آتش تعصبات جاهلانه این تلقی نادرست از اسلام می سوزند، خود مسلمانان هستند. نگاهی به اوضاع عراق، سوریه، افغانستان و پاکستان مؤید این مدعا است.
صرف نظر از آنچه در خاورمیانه می گذرد، خشونت های مذهبی در دنیای غرب که به نام اسلام و مسلمانی اعمال می شود، بسیار تأمل برانگیز است. آنچه به عنوان دلیل و یا بهانه اینگونه اعمال از سوی تروریست های مذهبی اعلام می شود، دفاع از حریم مقدسات دین است و پاسخی به توهین روشنفکران غرب به بزرگان دین اسلام، نمونه اش قضیه کارتونیست دانمارکی و یا موردی که چهارسال پیش برای همین مجله پیش آمد.
کشتاری که در فرانسه انجام شد، به زعم غربیان شلیک به قلب آزادی بیان بود. اما، آیا تروریست هایی که به این عمل دست زده اند، با آزادی بیان مشکل داشته اند یا مسئله اشان چیز دیگری بوده است؟ بی آنکه بخواهم مطلقاً توجیه گر این اقدام وحشیانه باشم، بر این باورم که زمینه های چنین اقداماتی باید شناخته و سپس رفع گردد. سکولاریته، لیبراسیم، آزادی بیان، و دموکراسی ارزش های دنیای غرب در جهان جدید هستند. این ارزش ها در مقام نظر با هرگونه ایدئولوژی سازی و امر قدسی در تعارضند. از این رو رفتارهای سکولار مآبانه از نظر دین مدارانی که به قرائتی ایدئولوژیک از مذهب معتقدند، توهین آمیز به نظر می رسد و قابل درک نیست. به عنوان مثال، کشیدن کارتون بزرگان دین و مذهب که در یک فضای سکولار امر معمولی بوده و حساسیت برانگیز نیست، از دید این قبیل افراد متعصب گناهی نابخشودنی است. از سوی دیگر، ایجاد هرگونه محدودیت برای ابراز عقیده از نظر روشنفکران جهان آزاد نیز گناهی نابخشودنی و غیرقابل تحمل است، تا جایی که مدیر همین مجله در مصاحبه ای به صراحت اعلام می دارد که مرگ را بر زندگی در کشوری که آزادی بیان وجود ندارد، ترجیح می دهد.
تا اینجای بحث روشن شد که هر دو طرف برای خود ارزش هایی دارند که در منطق درونی خودشان قابل دفاع است. اما، دنیایی که مدعی آزادی فکر و بیان است و ادعای ضدیت با هرنوع ایدئولوژی اندیشی و تعصب خام را دارد، آیا در خطر درغلتیدن در باتلاق ایجاد یک ایدئولوژی جدید به نام سکولاریسم یا دموکراسی یا آزادی بیان نیست؟ به دیگر سخن، همانگونه که بن لادن و جورج بوش دو روی یک سکه هستند، تعصب ورزیدن به ارزش های مذهبی چندان تفاوتی با پافشاری مطلق بر ارزش های مدرن غربی ندارد. اصولا هر امر مطلقی منجر به خشونت می شود، و مطلق اندیشی آفت تفکر است.
واکنش فرانسه و دنیای غرب به این فاجعه غم انگیز می تواند سرنوشت جهان را در عصر حاضر رقم بزند، اگر با همان شدت و حدّتی که تروریست ها بر ارزش های خود پای می فشارند و از آن ها امری مقدس می سازند، غرب نیز از آزادی بیان ایدئولوژی بسازد، باید انتظار خشونت های بیشتری از هر دو را داشته باشیم. اما، این چرخه معیوب خشونت باید یک جا متوقف شود، باید بپذیریم که هیچ تفکر و نظریه ای آن قدر ارزشمند نیست که جان کسی فدای آن شود. نفوس انسان ها محترم است و هیچ چیزی محترم تر از آن نیست. این خود یکی از والاترین ارزش های دوران جدید است که اومانیسم نام دارد. نه در راه دفاع از آزادی بیان باید کسی بمیرد و نه در راه دفاع از ارزش های به ظاهر مذهبی.
به نظر من عاقلانه ترین راه برای گذار از این مقطع زمانی، در پیش گرفتن اخلاق مدارا و خویشتن داری است. هم مسلمانان کل جهان و به ویژه اروپانشین و بالاخص فرانسوی باید با قاطعیت این قبیل اعمال را محکوم نمایند و هم اروپاییان عزادار نباید رفتار خشن چند تروریست را به پای اسلام و مسلمانان بنویسند، و البته، توجه داشته باشند که هیچ امر مطلقی وجود ندارد، از جمله آزادی بیان مطلق. روشنفکران غربی و به ویژه فرانسوی باید با درک احساسات چند میلیارد باورمند به ارزش های دینی، از جمله مسلمانان و یهودیان و مسیحیان حد یقفی برای نقد و طنز و فکاهه تعریف کنند تا منجر به جریحه دار شدن احساسات دین مداران نشوند. قبول دارم که هرگونه عقب نشینی از آرمان آزادی بیان ممکن است به پیش روی طرف مقابل بیانجامد، اما این تسامح و مدارا اگر منجر به جهانی عاری از خشونت گردد، خود ارزشی است متعالی. اما اگر آزادی بیان را یک ایدئولوژی بدانیم، طبیعی است که نمی توانیم روحیه تحمل را در خود ایجاد کنیم و بپروریم. می شود نقدی روشنفکرانه و معقول و مستدل از هرچیزی داشت، حتی ارزش های دینی. اما، بدون به سخره گرفتن اموری که دست کم برای عده زیادی از ساکنان کره زمین مقدس است.
ضمن عرض تسلیت به جامعه انسانی به خاطر از دست دادن هنرمندان، نویسندگان و روشنفکران فرانسوی که قربانی جهل و تعصب شدند، آرزومندیم که اهل قلم پس از این بیش از پیش به مقدسات جامعه دینی احترام بگذارند و بهانه به دست تروریست ها برای اعمال خشونت ندهند. همواره باید به یاد داشته باشیم که تفریط فرق چندانی با افراط ندارد و کارکرد هردو یکی است.