8

تازه ها

8

نظرات ()

 بنظرم آدما دو دسته هستن اونايكه دليل گرا هستن  كه من از اونام و و دسته دوم  فلسفي گراها هستن كه اگه اتفاقي بيفته دليل گراها ميگن بخاطر فلان دليل بوده ولي فلسفي گراها ميگن يه نيروي نامريي پشت اين ماجرا  بوده ....؛ اينكه حسي در من هست كه بهم ميگه دوست دختر ميخوام از سم سيانور برام بدتره ،،،،، يه سوال و اين حس از چه جايي داره سرچشمه ميگيره بايد تلاش كنم و به اون برسم اين حس تو تمام بدنم هست و با دوست داشتنم در ارتباطه و لي از يه جايي قابل نفوذه و از اون جاييكه براي دوست دختر داشتن دنبال شرايط اون دختر هم فكر ميكنم يعني به آبروي خودم واو و تمام جزييات زندگي اون و خودم پس در نتيجه ميدونم كه اين راه تخريب اين حس است پس من ميترسم از اينيكه آبرو و شخصيتم زير سوال بره و ريشه اين دوست داشتنم توي ترس هست از چي بوده ترسيدم كه باعث شده حس دوست دختر داشتن در من ايجاد بشه يادمه حدود ده دوازده سالم بود كه تنها مذكر يه جمع من بودم و هفت هشتا زن از فاميلاون بودن نميدونم داشتن راجع به چي صحبت ميكردن منم دقيق شده بودم تو حرفايي كه ميزدن شايد بعضي مواقع منم راجع به موضوعي كه بود نظر ميدادم كه زن داييم بهم گفت تو يه پسره زنانه اي كه هميشه دوست داري تو زنها باشي همه نظرشو تاييد كردن و منم با شرمندگي از جمعشون رفتم  اين خاطره شايد سركوبي بوده به يك  نياز من كه الان داره خودشو بروز ميده