SPLINTER CELL:BLACK LIST

تازه ها

SPLINTER CELL:BLACK LIST

نظرات ()

 تقریبا نزدیک عصر بود. خیابان‌ها حسابی شلوغ بودند. از فروشندهای محلی که محصول خود را برای فروش به شهر آورده‌ بودند گرفته تا شبه‌نظامیانی که با صورت‌های عبوس در میان مردم قدم می‌زدند. اگر در آن وضعیت و لباس‌های بومی چشم‌تان به او می‌خورد باز هم نمی‌توانستید تشخیص‌اش دهید. مخصوصا اینکه صورت و کوله‌پشتی‌اش را هم زیر عبایی بلند پوشانده بود.

راه‌‌اش را به داخل کوچه‌ی باریکی کج کرد. دو نفر در میانه‌ی کوچه در حال  صحبت بودند که با گذر مرد برای ثانیه‌هایی او را برانداز کردند. در انتهای کوچه دری وجود داشت که مرد را به اتاقی تاریک هدایت می‌کرد. اما مشکلی نبود. زیرا این همان‌چیزی بود که او می‌خواست. در تاریکی و در حالی که باریکه‌ای از نور ضعیف غروب خورشید به داخل می‌تابید, به سرعت کوله‌پشتی‌اش را باز کرده و لباس ماموریت را به تن کرد و سرتاسر آن را با تجهیزاتی که به همراه داشت مجهز ساخت.

 بلافاصله و در حالی که موقعیت را با مرکز فرماندهی چک می‌کرد, از درب دیگری خارج شد و کمی جلوتر دیوار دور و دراز یک سوله به چشم می‌خورد. در فاصله‌ی حدود 2 متری از سطح زمین پنجره‌های باریکی در نزدیکی یکدیگر و در طول دیوار قرار داشتند. مرد به سمت دیوار دوید, با قدم گذاشتن بر تنه‌ی دیوار خود را بالا کشید و لبه‌ی پنجره را با دو دست گرفت. بالاتنه‌ی خود را عقب کشید, پاهایش را بالا آورد و به داخل پرید.

در حالی که در سایه پنهان شده بود, چشم‌اش به قفسه‌های بلند, لیفتراگ‌ها که جعبه‌هایی را جابه‌جا می‌کردند, کارگران و البته نگهبانانی افتاد که در گوشه‌ گوشه‌ی محیط نگهبانی می‌دادند. هدف‌اش در انتهای سوله و در اتاقی کوچک قرار داشت. اسلحه‌اش را به صداخفه‌کن مجهز کرد و با شلیک به لامپی در آن نزدیکی برای خود تاریکی خرید. به سمت یکی از نگهبانان رفت و او را با چاقوی خمیده‌ی خود به کام مرگ کشاند. به سرعت از لوله‌ای که به دیوار چسبیده بود بالارفت و در امتداد آن حرکت کرد و نگهبان دیگری را همچون شبحی نامرئی مورد حمله قرار داد. راه‌اش را از میان قفسه‌ها باز کرد و دور از دید نگهبانان به پشت در اتاق هدف رسید.

به آرامی به داخل خزید و در عرض ثانیه‌ای او را محکم به دیوار کوبید. قبل از اینکه هدف فرصت دیدن صورت مرد را کند, چراغ اتاق را خاموش کرد. هدف را برگرداند و او تنها سه نور ضعیف سبز را در تاریکی می‌دید. هدف در حالی که اسلحه‌ی مرد را بر شقیقه‌اش حس می‌کرد, پرسید:”تو کی هستی؟”

مرد بدون توجه به سوال هدف و با آرامش تمام ماشه را کشید. و در حالی که خون هدف از روی دیوار به پایین سر می‌خورد, گفت:”سم فیشر.”

مجموعه‌ی اسپلینترسل از جمله سردمداران ژانر مخفی‌کاری است. و بازی‌کننده‌ای را نمی‌توان یافت که عاشق قدم گذاشتن در تاریکی باشد و حداقل یکی از نسخه‌های اسپلینترسل را تجربه نکرده باشد. با تمام این‌ها, آخرین نسخه‌ی مجموعه‌ که “محکومیت” (Conviction) نام داشت, آنطور که باید و شاید موردتوجه‌‌ی طرفداران قرار نگرفت. محکومیت خیلی از استانداردهای مجموعه و آن چالش‌های لذت‌بخش مخفی‌کاری فاصله گرفته بود و به سمت روندی اکشن و مراحلی خطی میل کرده بود.

با توجه به این موضوع زمانی که نسخه‌ی جدید اسپلینترسل با نام “فهرست سیاه” (Blacklist) در همایش E3 2012 معرفی شد, طرفداران نگران بودند که ممکن است فهرست سیاه هم راه محکومیت را پیش بگیرد. اما با این حال یوبی‌سافت از کیفیت و بزرگی بازی تعریف می‌کرد.

بالاخره و با تمام این حرف و حدیث‌ها, اکنون که بازی را تمام کرده‌ام می‌توانم با خوشحالی تمام بگویم که فهرست سیاه واقعا بزرگترین و بهترین عنوان در این مجموعه است. یک اسپلینترسل واقعی با همان مخفی‌کاری‌ها,‌ با همان سایه‌ها و با همان دوربین سونار, اما اینبار در وسعتی بیشتر. اگر از طرفداران ریشه‌‌دار اسپلینترسل هستید, فهرست سیاه حسابی حال‌تان را جا می‌آورد! و اگر تازه با سم فیشر آشنا شده‌اید, معطل نکنید و خود را به سایه‌ها بسپارید.

نبرد سایه‌ها

خط داستانی فهرست سیاه از جایی شروع می‌شود که یک گروه تروریستی به نام “مهندسان” (The Engineers), یک عملیات خرابکارانه وسیع به نام “فهرست‌سیاه” را علیه دولت ایالات متحده و سیاست‌های آن کلید می‌زنند. همان‌طور که می‌دانید ایالات‌متحده پایگاه‌های نظامی بسیاری در خیلی از کشورهای جهان دارد. تنها خواسته‌ی مهندسان این است که رییس‌جمهور دستور تعطیلی تمامی پایگاه‌ها را صادر کند.

اما برای اینکه تهدید‌شان خطرناک‌تر جلوه کند و نام “فهرست‌سیاه” هم معنای خود را پیدا کند. مهندسان درخواست خود را با حمله‌ای‌ به یک پایگاه نظامی شروع کرده و اعلام می‌کنند تا زمان برطرف نشدن این خواسته حمله‌های دیگری را در فاصله‌ی یک هفته به یکدیگر صورت خواهند داد. اکنون این وظیفه‌ی سم فیشر و گروه‌اش است تا در قالب گروه فوق سری “ستون چهارم” (Fourth Echelon) علاوه‌بر یافتن رهبر مهندسان, برای جلوگیری از اجرای فهرست‌سیاه هم تلاش کنند.

داستان فهرست‌سیاه, خیلی بیشتر از گذشته, سم را به داخل ماجراهایی سرشار از خطر و وظیفه وارد می‌کند . برخلاف محکومیت با یک مسئله‌ی شخصی طرف نیستیم. بلکه همه‌چیز طوری  می‌نماید که آینده‌ی امنیت جهان بر دوش سم و گروه‌اش است. فهرست‌سیاه همانند خیلی از فیلم‌های سیاسی هالیوودی روایت می‌شود. داستان‌سرایی به‌شدت سینمایی است و با اینکه تم اصلی داستان تکراری است اما سازندگان توانسته‌اند با پرداختی جذاب و هیجان‌انگیز به اتفاقات و حوادث کاری کنند تا موتور گیم‌پلی روشن شود و بازی‌کننده هم تا حدودی به خطری که تروریست‌ها دارند, پی ببرد.

خط داستانی فهرست‌سیاه نه بر روی انفجارها و جنگ‌های بزرگ بلکه بر روی نبرد اطلاعات و جاسوسی تمرکز کرده است. هر دو گروه برای موفقیت در ماموریت‌ها و اهداف‌شان باید به اطلاعات خاصی دست پیدا کنند. برای مثال, اعضای گروه ستون چهارم تنها از نام محل عمل تروریستی مهندسان آگاه هستند و مجبورند با کنارهم گذاشتن اطلاعاتی که سم به صورت مخفیانه بدست می‌آورد, به محل احتمالی دست پیدا کرده و از اجرای آن جلوگیری کنند. این فعل و انفعالات به زیبایی در فهرست‌سیاه به تصویر کشیده می‌شود. به همین دلیل وقتی کنترل سم را به دست می‌گیرید, اتمسفر محیط‌ها و ماموریت‌ها را بهتر حس و باور می‌کنید.

از طرفی دیگر همین داستان غیرشخصی فهرست‌سیاه سبب شده تا دیگر مثل گذشته با شخصیت قدرتمند, با اراده و جذاب سم ارتباط برقرار نکنید. البته نویسندگان در طول داستان سعی کرده تا با درگیر کردن کاراکترها با مسائل شخصی, کمی شخصیت‌پردازی کند. اما متاسفانه شخصیت‌ها آن‌طور که انتظار داشتم, در نیامده‌اند. این مسئله در مورد آنتاگونیست اصلی قصه هم صدق می‌کند. برخلاف مجموعه‌ی ندای‌وظیفه و نسخه‌‌های اخیر آن که سازندگان توانسته‌اند با پرداخت زیبای آدم‌بدهای قصه, نام‌شان را در ذهن ما حک کنند. در فهرست‌سیاه هیچ تلاشی برای شخصیت‌پردازی “مجید صدیق” نمی‌شود. زیرا خبری از درگیری‌های فردی و درون فردی او نیست. نکته‌ای که در شخصیت‌پردازی آنتاگونیستی همچون “رائول منندز” وجود داشت.

به‌طور کلی داستان‌سرایی فهرست‌سیاه برای عنوانی همچون اسپلینترسل که انتظار زیادی از آن نمی‌رود آنقدر جذاب است که بعد از مدتی خود را به عنوان بازیگر یک فیلم هالیوودی با تمی تاریک و محرمانه تصور کنید. بدون‌شک, برجسته‌ترین عنصر داستان‌ همان اتمسفر فوق سری بودن ماموریت‌ها است که به گیم‌پلی بازی هم منتقل می‌شود.

من سایه‌ی تو هستم

بی‌شک تنها چیزی که مجموعه‌ی اسپلینترسل را به این سطح از محبوبیت رسانده به گیم‌پلی و ظرافت طراحی مراحل آن در ژانر مخفی‌کاری بازمی‌گردد. اگر محکومیت را بازی کرده باشید, می‌دانید که مهمترین عنصر در آنجا و البته در فهرست سیاه سنگرگیری برای دور ماندن از دید دشمنان است. نحوه‌ی سنگرگیری و جابه‌جایی میان آنها از جذاب‌ترین کارهایی  است که از همان ابتدا با آن آشنا می‌شوید. شما می‌توانید با مخفی‌شدن در پشت اجسام و دیوارها خود را با تاریکی و سایه‌های محیط مخلوط کنید و با این کار دشمنان را به طور ناگهانی هدف قرار دهید. یا حتی می‌توانید خیلی حرفه‌ای‌تر عمل کرده و با استفاده از همین تاریکی و بدون کشتن حتی یک نفر, خود را به هدف اصلی هر مرحله برسانید.

این در حالی است که در فهرست سیاه سم این توانایی را دارد تا همچون قهرمان‌های بازی دیگر یوبی‌سافت یعنی “فرقه‌ی اساسین” از در و دیوار هم بالا برود. و از آنها در جهت آزادی عمل بیشتر برای انجام ماموریت بهره بگیرد. از آنجایی که محیط‌های هر مرحله واقعا وسیع هستند. سم می‌تواند علاوه‌بر سطح زمین, با استفاده از قابلیت‌های اساسینی‌اش پشت‌بام‌ها, دیوارها, ضخره‌ها و … را هم به سیاهه‌ی محل‌هایی که می‌تواند از آنها در جهت رسیدن به هدف‌اش کمک کنند, اضافه کند.

 مراحل فهرست‌سیاه بسیار بزرگ هستند و سازندگان چندین راه مختلف برای به پایان رساندن آنها برای شما تدارک دیده‌‌اند. از همین سو می‌توان مهمترین نکته‌ی گیم‌پلی فهرست سیاه را همین آزادی عمل عالی بازی در مخفی‌کاری و غوطه‌وری در پیشروی دانست. حالا دیگر لازم نیست برای مدتی به یک دیوار تکیه دهید و منتظر رد شدن هدف موردنظر باشید. اکنون می‌توانید از همان دیوار بالا رفته و از راه پشت‌بام خود را به هدف رسانده و همچون الطایر با پرش بر روی دشمن, چاقوی خود را در گلوی او آرام کنید. این موضوع سبب شده تا ریتم گیم‌پلی فهرست سیاه سریع‌تر از خیلی از بازی‌های مخفی‌کاری دیگر شود, بدون اینکه روند مراحل به سمت اکشن شدن تغییر کنند.

انتقال سریع از سنگری به سنگر دیگر, بالارفتن از لوله‌ها, دور زدن دشمنان با بهره‌گیری از وسعت مراحل و چندین و چند قابلیت دیگر که با اضافه شدن توانایی “بالارفتن” به بازی‌کننده داده شده, ساختار و  راه و روش مخفی‌کاری‌تان را درصدد سرعتی بهتر و جذابیتی بیشتر تغییر می‌دهد. در این هنگام است که سم را همچون نماینده‌ی فرشته‌ی مرگ بر روی زمین متصور می‌شوید!

اما تمام این‌ها بدین معنی نیست که مخفی‌کاری فهرست سیاه آبکی شده و می‌توان به راحتی هر مرحله را به پایان رساند. چرا که به دلیل وسعت مراحل مجبور هستید تا بیشتر از قبل, فکرتان را برای انتخاب بهترین و بی‌سر و صداترین مسیر و ابزار به کار ببندید. حرف از ابزار و وسایل شد و باید به این نکته اشاره کنم که سم به ابزارهای بسیاری برای بهره بردن در ماموریت‌ها دسترسی دارد. ابزارهایی که می‌توانند نوع پیشروی شما را از مخفی‌کاری به اکشن تغییر دهند و همچنین می‌توانند شما را در هر چه مخفی ماندن کمک کنند.

از Noisemakerها که با در آوردن صدا حواس نگهبانان را به جای دیگری پرت می‌کنند گرفته تا نارنجک‌های خواب‌آور که استشمام گاز آن دشمنان را به خواب می‌فرستد. و البته آن روبات پرنده کوچولو که برای شناسایی محل قرارگیری دشمنان حسابی به کارتان می‌آید. این در حالی است که مکانیک “نشانه‌گذاری و اجرا” (Mark & Execute) هم بازگشته است. اما از آنجایی که انتخاب‌های بسیاری برای پیشروی و مخفی ماندن در مراحل وجود دارند, مطمئنا خیلی کمتر از “محکومیت” از آن استفاده خواهید کرد.

خوشبختانه سازندگان برای پافشاری بر مخفی‌کاری ناب فهرست‌سیاه, بعضی از مراحل را طوری طراحی کرده‌اند که تنها راه به پایان رساندن آنها مخفی‌ماندن از دید دشمنان است. شاید این مراحل در ابتدای بازی آسان باشند. اما در حقیقت باید اوج هنر مخفی‌کاری خود را در مراحل پایانی و هنگامی که نگهبانان  زرهی, سگ‌ها, دوربین‌های امنیتی و لیزرها شما را محاصره کرده‌اند و همچنین در راه‌روهای تنگ و تاریک بازی دوربین سونارتان را هم به خاطر نویز از دست داده‌اید, ثابت کنید!

مراحل فهرست‌سیاه فقط بزرگ و طولانی نیستند. بلکه چنان ظرافتی در طراحی آنها به کار رفته است که مخفی‌کاری را به اولین و آخرین انتخاب‌تان بدل خواهد کرد. بهترین مراحل فهرست‌سیاه همان‌هایی هستند که وقتی برای مدتی در آنها می‌چرخید و چندین بار از چک‌پوینت قبل بازی را شروع می‌کنید, مرتبا به مسیرهای جدید برمی‌خورید. از کانال‌های تهویه‌ی هوا و پشت‌بام‌ها تا لوله‌هایی که در امتداد سقف کشیده‌ شده‌اند و اتاق‌های متعددی که به هم متصل‌اند, همه و همه انتخاب‌های بسیاری برای پیشروی را در اختیارتان قرار می‌دهند. تمامی این‌ها این امکان را به شما می‌دهند تا به آرامی و نرمی از گوشه‌ای به گوشه‌ی دیگری قدم بردارید و با بهره‌گیری از فکر و دنیای اطراف‌تان بهترین تصمیم را در راستای موفقیت بگیرید.

یکی از مهم‌ترین نکات در طراحی یک بازی مخفی‌کاری, هوش مصنوعی دشمنان است. فهرست سیاه از هوش مصنوعی خیلی خوبی بهره می‌برد اما نه در حد عالی و بی‌نقص. امکان ندارد بتوانید از دست دشمنان به این سادگی‌ها خلاص شوید. برای مثال باید از نگهبانی بگویم که بالای سرش را هم با نور چراغ  قوه جستجو می‌کند, تا شاید سم را در حالی که به لوله‌ای آویزان است, بیابد. یا در جایی دیگر به دربی که قبلا بسته بوده و اکنون باز است واکنش نشان می‌دهد. یا نور لیزر اسلحه‌ی تک‌تیراندازی که تا مغزتان را متلاشی نکند, بی‌خیال نمی‌شود! هیجان و تنشی که در فراری  دادن سم از این سناریوها خلق می‌شود, لذت وصف‌ناپذیری دارد. هرچند که هوش مصنوعی در اندک مواقعی هم لنگ می‌زند و پیش می‌آید که دشمنان حضور سم را نادیده بگیرند!

در پایان ناگفته نماند که به جز مراحلی که مجبورید تنها به صورت مخفیانه پیش بروید, در باقی ماموریت‌ها می‌توانید از تاریکی بیرون آمده و حمام خون راه بیاندازید. اما از آنجایی که پایه‌ی طراحی مراحل و قابلیت‌های سم بر روی مخفی‌کاری ساخته و پرداخته شده, مطمئنا از تیراندازی مستقیم به اندازه‌ی هدشات کردن مخفیانه‌ لذت نخواهید برد.

به رنگ سایه

فهرست سیاه از بخش گرافیکی هم سر بلند بیرون می‌آید. و مطمئنا کم و کسری در این زمینه نظرتان را جلب نخواهد کرد. هرچند که طبیعتا به دلیل وسعت بالای مراحل گرافیک تکنیکی بازی و مخصوصا کیفیت بافت‌ها در لیست بازی‌های عالیِ ساخته شده با موتور پایه‌ی آنریل انجین قرار نمی‌گیرد. اما این مسئله به معنای زشت بودن دنیای فهرست‌سیاه نیست.  البته از نورپردازی و سایه‌زنی پویای دنیای بازی هم نمی‌توان گذشت. مسئله‌ای که در عنوانی همچون اسپلینترسل که حسابی با تاریکی و نور سر و کار دارد بسیار حائظ اهمیت است.

در این بین مهم‌ترین نکته‌ای که در بخش دیداری فوق‌العاده است به انیمیشن‌های زیبای سم فیشر بازمی‌گردد. انیمیشن‌های نرم و روان سم در حالی که سنگری را به مقصد سنگری دیگر ترک می‌کند یا وقتی بر لبه‌ای آویزان می‌شود به همان اندازه هیجان‌انگیز است که او را طی اجرای تمام‌کننده‌هایش می‌بینید.

بدون‌شک طرفداران قدیمی اسپلینترسل به همان اندازه که از بازگشت فهرست سیاه به چالش‌های مخفی‌کاری نسخه‌های اولیه‌ی این مجموعه خوشحال هستند. به همان اندازه از عدم حضور یکی از نماد‌های این سری یعنی “مایکل آیرون‌ساید” که صداپیشگی سم فیشر را در نسخه‌های قبلی برعهده داشته و اکنون وظیفه‌ی آن به “اریک جانسون” سپرده شده, نارا حت هستند.

اریک جانسون از نظر کسانی که به تازگی به اسپلینترسل پیوسته‌اند, در صداپیشگی سم کار بسیار خوبی را از خود بر جای گذاشته است. اما مطمئنا نبود آن صدای خش‌دار و جذاب آیرون‌ساید طرفداران قدیمی مجموعه را که مدت‌ها صدای سم را از حنجره‌ی او می‌شنیدند, ناراحت خواهد کرد. هرچند که به خاطر دلیل قانع‌کننده‌ی سازندگان نمی‌توان این مسئله را نکته‌ی منفی به حساب آورد.

اسپلینترسل: فهرست سیاه مراحل پرجزییاتی دارد, سازندگان در طراحی آنها سنگ تمام گذاشته‌اند و مهم‌تر از همه شما را با یک دنیا مخفی‌کاری کلاسیک در تاریکی و دوربین دید در شب رها می‌کنند. این‌ها یعنی بازگشت چالش‌های مخفی ماندن در سایه‌ها, یعنی دور زدن دشمنان و فرو کردن چاقو در گلویشان, یعنی حس فرمانروایی در سکوت. فهرست سیاه یعنی آغازی دوباره برای ماموری قدیمی. فهرست سیاه یعنی طعم دلنشین مخفی‌کاری هنگامی که خطر دوری از ریشه‌ها, تن هر عنوانی را می‌لرزاند. فهرست سیاه یعنی, فهرستی از تمام خوب‌های اسپلینترسل در یک‌جا.