باتو… بی تو…

تازه ها

باتو… بی تو…

نظرات ()

با تو، باران بهاری‏ام را پایانی نیست و بی‏تو، پرنده‏ای

آشیان گم‏کرده در جاده‏های پاییزم.

تو که هستی، پنجره، با بال‏هایی گشوده از آفتاب،

باغچه را مرور می‏کند. با تو، نفس‏های مادرانه، تیررس

اضطراب و تشویش را مجال نمی‏دهند.

آجر به آجر، ساخته می‏شوم؛ وقتی پناه دست‏های

امنت، موسیقی مهربان عشق را به ترنم می‏آیند.

بی‏تو، بن‏بستی می‏شوم در هزار توی رنج‏های خویش.

بی‏تو، شکوه جهان، ویرانه‏ای است مسکوت و

بی‏هیاهو.

می‏ستایمت که رونق کوچه‏ های سردسیر وجودم

هستی؛ آن‏چنان که آفتاب، رگ‏های سپید قطب را.