نامه دویست و پنجاه سوم

تازه ها

نامه دویست و پنجاه سوم

نظرات ()

چند واژه شعر - نامه دویست و پنجاه سوم


  • چند واژه شعر - نامه دویست و پنجاه سوم
    مـخــاطــب خـاصـی نـدارد نـوشـتـه هـایـم

    امــــــا

    تــا دلــت بــخــواهــد

    هــمـــدرد دارد

    داغِ تــــمــــامِ نـــوشـــتــه هـــایـــم.
    .
    .
    .

    متولد اردیبهشت ماه... مردی آرام عاشق تنهایی از غرور بیزار ..
    (سـوگند میخورم روح زندگی ام چیزی به جز شعر نیست.)

    بر روی دوشم کوله پشتی است که چند شعر در ان ریخته ام در بالا رفتن از قله خیالم وقتی خسته میشوم کمی شعر به خورد روحم میدهم
    همین.........

    به انتظار تو نشستن،
    اشتباه است
    به انتظار تو باید ایستاد....

    دل کندن اگر آسان بود

    فرهاد.....

    به جای بیستون

    دل میکند....

    وسعت نبود تو

    به اندازۀ تمام دنیای من است

    تا آنجا که چشم کار میکند

    جای تو خالیست

    دوست داشتن

    گناه نابخشودنی احساسم بود....

    هنوز مجازاتم معلوم نیست

    باید پشت میله های زندگی بمانم......

    حالا که می روی آهسته تر برو............
    هر قدمت دور،
    نفسم تنگ تر
    بگذار چشمانم آهسته آهسته ندیدنت را بیاموزد......

    خاکستر در دست باد میگفتم:شاید روزی آتش را ببخشم
    ولی تبر را هرگز