دیوار

تازه ها

دیوار

نظرات ()

خداوندگان شعر


  • خداوندگان شعر

    مگر عزیز من ! این عشق دست بردار است

    کسی به جز خودم ای خوب من چه می داند

    کـــه از تــــو – از تو بریدن چقدر دشوار است

    مخــــواه مصلحت اندیش و منطقـــی باشم

    نمی شود به خدا ، پای عشق در کار است

    تـــو از سلاله ی سوداگران کشمیری

    که شال ناز تورا شاعری خریدار است

    در آستانـــه رفتـــن در امتداد غــــروب

    دعای من به تو تنها خدا نگهدار است

    کسی پس از تو خودش را به دار خواهد زد

    کـــه در گزینش این انتخـــاب ناچـــار است

    همان غروب غریبانه گریه خواهی کرد

    برای خاطره هایـــی کــه زیرآوار است

     محمد سلمانی