چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی … مهدی اخوان ثالث (م. امید)

تازه ها

چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی … مهدی اخوان ثالث (م. امید)

نظرات ()

 نظر و کامنت يادتون نره

چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی … مهدی اخوان ثالث (م. امید)


  • چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی … مهدی اخوان ثالث (م. امید)

     

    چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی

     هر چه برگم بود و بارم بود

     هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود

     هر چه یاد و یادگارم بود

     ریخته است

     چون درختی در زمستانم

     بی كه پندارد بهاری بود و خواهد بود

    دیگر اكنون هیچ مرغ پیر یا كوری

     در چنین عریانی انبوهم آیا لانه خواهد بست ؟

    دیگر آیا زخمه های هیچ پیرایش

     با امید روزهای سبز آینده

     خواهدم این سوی و آن سو خست ؟

    چون درختی اندر اقصای زمستانم

     ریخته دیری است

     هر چه بودم یاد و بودم برگ

     یاد با نرمك نسیمی چون نماز شعله ی بیمار لرزیدن

     برگ چونان صخره ی كری نلرزیدن

    یاد رنج از دستهای منتظر بردن

    برگ از اشك و نگاه و ناله آزردن

    ای بهار همچجنان تا جاودان در راه

     همچنان ا جاودان بر شهرها و روستاهای دگربگذر

     هرگز و هرگز

     بربیابان غریب من

     منگر و منگر

     سایه ی نمناك و سبزت هر چه از من دورتر ،‌خوشتر

     بیم دارم كز نسیم ساحر ابریشمین تو

    تكمه ی سبزی بروید باز ، بر پیراهن خشك و كبود من

     همچنان بگذار
    تا درود دردناك اندهان ماند سرود من

     

    http://persianpoetry.blogfa.com