طرح مثلث پیشنهادی برای استانداری استان گلستان

تازه ها

طرح مثلث پیشنهادی برای استانداری استان گلستان

نظرات ()

بسمه تعالی

جناب آقای صادقلو

استاندار محترم استان گلستان

سلام علیکم؛

موضوع نامه: ساختاری برای توسعه شغلی و سرمایه­های انسانی استان گلستان

 

احتراماً به استحضار می­رساند در طراحی این ایده به دلیل مخاطب بودن استانداری استان گلستان به عنوان ارشدترین سازمان سیاست ساز در این استان سعی نموده ام تا نگاهی جامع و بسیط به مسائل و مشکلات را در پیش بگیرم -و بجای پرداختن به مسائل جزئی و درنتیجه ارائه راهکارهای جزئی- ریشه مشکلات را در 3 بخش تقسیم بندی نمایم؛ همچنین لازم به ذکر میدانم بیان کنم که برای هرکدام از موضوعات ذیل نیاز به ایجاد کارگروهی در آن سازمان محترم و مقدس می­باشد و اصلی ترین وظیفه یعنی تعیین اهداف و نظارت بر اجرای ماموریت­های تعریف شده برای دیگر دستگاهها و بخشها از عمده وظایف این کارگروهها می­باشد، چرا که به اعتقاد این جانب استانداری در اجرای کارها زمانی که دیگر سازمانها برای آن وظایف تعریف شده اند نیاز به ورود ندارد درضمن اینکه وجه خود به عنوان یک سازمان «کاملاً استراتژیک» را باید حفظ نموده و قابلیت و قدرت خود در این حوزه (تعریف و تعیین بهترین استراتژی ها) را به اثبات برساند.

اما اهم مشکلات این استان در موضوع اشتغال و بکارگیری سرمایه های انسانی آن را می توان به عنوان سه ضلع یک مثلث متساوی الاضلاع در نظر گرفت(منظور سهم مشترک هرکدام از آنها در ایجاد مسئله یا حل آن) که از قرار زیر می­باشند:

1- سازمانهای دولتی

2- دانشگاهها و هیئت­های علمی

3- مردم و بالاخص جوانان

1-  سازمانهای دولتی: متأسفانه بسیاری از سازمانهای دولتی فاقد کارایی لازم و کافی بوده و عمده افراد آن را می توان افرادی غیرمتخصص دانست که بجای میل به خدمت گذاری بیشتر درگیر مسائل شخصی، فرقه بازی­های سیاسی، رفیق بازی و در یک کلام «تأمین منافع فردی» خودشان هستند و این حس تأمین منافع فردی به قدری سایه خود را سنگین کرده که روحیه خدمت گذاری از این بین رفته یا تحت الشعاع آن قرار گرفته!(وجود اختلاس­ها و پرده بردای از آنها در سالهای اخیر از محکمترین دلایل برای اثبات این ادعاست).

مسئولین بجای تأمین زیر ساختهای لازم برای ورود به عرصه صنعت و صنعتی شدن این استان، کاملاً درگیر مسائل روزمره خود هستند و ظاهرا فراموش کرده اند که ما اولین استان کشاورزی کشور هستیم که این امر فرهنگ کار و دیدگاه این مردم را متأثر میکند. فرهنگ کشاورزان سنتی فرهنگی صبورانه و همراه با اتلاف زمان است! اما در عصر صنعت و حتی کشاورزی صنعتی ، زمان یکی از عناصر رقابت می باشد و در «دوره سرعت» هرکسی که سیستمهای نوین و چالاک در اختیار داشته باشد توان رقابت با دیگر رقبای خود را دارد.

متاسفانه فرهنگ و شغل غالب در استان ما : فرهنگ کشاورزی به شیوه سنتی است.

*** بزرگمردان سازمانهای دولتی باید توان خود را در تبدیل فرهنگ حاضر به: فرهنگ صنعتی-کشاورزی به شیوه های مدرن کنند.

برای اینکار تهیه بسترهای مناسب اجتماعی و فیزیکی ضرورت و وظیفه این سازمانهای دولتی می باشد.

2- دانشگاهها و هیئت­های  علمی: متأسفانه علارقم شعارهای بسیار و تلاشهایی که در این خصوص انجام گرفته، ما هنوز شاهد این مهم هستیم که دانشگاه و جوامع علمی دانشگاهی راه خود را میروند و جامعه، بازار، صنعت و کشاورزی استان راه خودش را میرود! ظاهراً اساتید گرانقدر ما که با ارزشترین بخش «سرمایه های انسانی» این استان می باشند دغدغه ای برای حل مشکلات جامعه پیرامون خود نداشته و همانند فردی شده اند که «خود گویی و خود خندی، عجب مرد هنرمندی!»

اینجانب با داشتن 3 مدرک فوق لیسانس و ثبت 4 اختراع در سازمان ثبت اختراعات صنعتی بیشترین علاقه و وابستگی خود را به جامعه دانشگاهی دارم ولی متأسفانه شاید سنگینترین انتقادهای خودم را نیز به همین محیط و سیستم داشته باشم!

دغدغه هیأت علمی ما نوشتن مقاله و کسب امتیاز و بالاتر رفتن نمره می باشد!

همین نگاه به پژوهش علمی، به دانشجویان هم انتقال پیدا کرده و نوشتن مقاله برای آنان برابر است با گرفتن نمره!

اساتید بقدری خود را در محیط دانشگاه غرق کرده اند که از دردها و نیازهای اجتماعی فارغ شده اند؛ محیط دانشگاههای استان را می توان به محیط «گلخانه­ای» تشبیه نمود که داخل آن پر است که گیاهان زیبای با طراوت که لحظه ای در محیط بیرونی نمی توانند دوام بیاورند! ماحصل و خروجی این «گلخانه»چیست؟ فارغ التحصیلانی که دانش آنها در رابطه با نیازهای محیط زندگی آنان نیست و در آن کاربردی ندارد!

دانشگاه باید به محیط صنعت و بازار نزدیکتر شود و کارگروهی خاص در این خصوص در استانداری مورد نیاز می­باشد جهت تعیین اهداف و استراتژی­های لازم در این خصوص. پایان نامه ها و مقالات علمی باید در رابطه با نیازهای جامعه ما باشد و نه نیازها و سوالات غربی ها یا ارضاء حس کنجکاوی یک استاد یا دانشجو؛ نوشته شدن هر مقاله و پایان نامه یعنی صرف سرمایه ملی، ولی آیا این صرف سرمایه(زمان، انرژی و پول) منجر به ایجاد گشایشی در مشکلات محیط اجتماعی-اقتصادی ما می شود؟!

***بزرگمردان عرضه استانداری استان باید در کارگروه فوق الذکر: محیطی مناسب جهت ارتباط هرچه بیشتر دانشگاه با محیط بیرون را طراحی کنند و از اهم این محیط ها، محیط های صنعتی و شهرکهای صنعتی می باشد.

علارقم تلاشهای صورت گرفته در این زمنیه، آمار بیکاری و همچنین کهنه و کم بودن صنایع در این استان نشان از عدم ارتباط کافی این دو بخش باهم دارند(دانشگاه و صنعت).

3- مردم و بالاخص جوانان: دو مورد قبلی از مسائلی بودند که توسط دیگر کارشناسان کشور بارها و بارها تذکر داده شده بودند و آوردن آنها در این نوشتار و انتخاب تنها این دو موضوع از میان موضوعات مختلف بیان شده از سوی کارشناسان، به دلیل محوری بودن آنها می باشد. اما مورد آخر را می توانم به جرأت ابتکاری ترین و آخرین گزینه و مشکل پیش روی اشتغال این استان دانست.

موردی که شاید آنرا خیلی از ماها بدانیم اما تا بحال در مجامع سیاسی و علمی به وضح مطرح نشده است!

متأسفانه مردم استان ما برخلاف استانهای مرکزی تر و کویری تر یا بهتر است بگویم آنجاهایی که طبیعت با آدمی سر ناسازگارتری داشته است، «مردم راحت طلب تری» هستند!

از ویژگیهای انسانهای راحت طلب به 2 مورد خاصتر/برجسته­تر می توان اشاره کرد:

1- نداشتن هدف

2- دل مُردگی/ ناامیدی

همواره داشتن هدف، برابر است با برنامه ریزی و صرف وقت، انرژی، اعتبار، پول و مطالعه و پژوهش در اطراف موضوع هدفی که ممکن است در راه دستیابی به آن متحمل شکست شویم، کار سختی بوده و از آنجا که انسان ذاتاً میل به پیروزی دارد و نه شکست؛ پس آدمی که هدف ندارد، متحمل شکست و دیگر هزینه های آن هم نمی­شود، بقول معروف «املاء ننوشته، غلط هم ندارد»!

ناامیدی شاید از ویژگی های عصر مصرف گرایی باشد، رواج برنامه ها و الگوهای مصرف زدگی و مصرف گرایی که بخصوص از طریق شبکه های بیگانه تبلیغ می شود و مقایسه ای که توسط خود فرد با شخصیتهای تبلیغ شده انجام می­گیرد باعث ایجاد حس ناامیدی، ناتوانی و بی لیاقتی در افراد و بخصوص جوانان که مخاطب این برنامه ها می باشند، می شود.

دراین خصوص باید با برگزاری برنامه های انگیزشی و برنامه های آموزشی در سطح استان روحیه و میل به کار و تلاش را در جوانان بیدار کرد و به آنان نحوه درست هدف گذاری و برنامه ریزی را نیز آموزش داد، چراکه در بسیاری از اوقات عدم انتخاب هدف درست یا برنامه ریزی صحیح موجب شکست و در نهایت سرخوردگی افراد می شود.

متأسفانه مردم و جوانان ما حاضر هستند که چند برابر هزینه بلیط یک خواننده را بدهند ولی هزینه تهیه بلیط یک سخنران موفیقت را حاضر نیستند! با نگاه به این واقعیت که یک خواننده در یک روز آمدن به گرگان تا 3 سانس پشت سرهم تالارفخرالدین را پر کرد ولی سخنرانان متعددی که در حوزه های محتلف شغلی و موفقیت به این شهر آمدند حتی موفق به پرکردن سالن برای یک روز نشدند!

***کارگروه محترم استانداری در این زمینه باید: با نظارت بر برنامه های صدا و سیما و همچنین ایجاد فرصتهای آموزشی ارزان قیمت توسط موسسات آموزشی برای تعداد کثیری از مردم و جوانان، میل آنان به هدف گذاری و تغییر دیدگاه آنان نسبت به موضوع شکست به موضوعی برای کسب تجربه و ایجاد روحیه تسلیم ناپذیری اقدام نماید.

 

ارادتمند شما و با احترام و ادب فراوان؛

پوریا برزعلی