این روز های درد...!؟

تازه ها

این روز های درد...!؟

نظرات ()

حالت چطور است...؟؟

امیدوارم تو هم مثل من پر از درد باشی، پر از رنج باشی، پر از سکوت فریاد باشی.....

پر از درد رنج فریادی باشی که میزنی اما به جایی نمی رسد....

میخواهم کاری بکنم اما نمی شود، میخواهم بروم اما نمی گذارند، میخواهم جان بدهم اما این کار را هم نمی گذارد....

پس چه باید کرد....؟!

چگونه این آتش خاکستری را خاموش کرد.....؟!

من دارم پدر میشم....دختر خانومی به نام نغمه در راه است انشاالله

خود را یک لحظه بهجای پدرانی میگذارم که همینک به زیر باران آتش به دنبال فرزندان خود میگردند....

چه می کنند چگونه می توانند این درد ببینند....

خود را لحظه ای به جای پدری میگذارم که فرزند خود را در آغوش گرفته اما دیگر گرمایی از فرزند خود حس نمیکند، به چه شکل این رنج را تحمل می کنند....

خود را به جای بابایی گذاشتم که شبهای قبل برای فرزند دختر خود لالایی میخواند ولی اینک باید این بدن نحیف را در خاک سرد گذاشته و بالای سرش لالایی خدا حافظی را بخواند.....

و در خود می مانم که به چه شکل باید، این فریاد را به سکوت تبدیل کرد و فریادی نزد....

خدا میداند و بس که در این روزهای پر از درد چه بر سر خانواده های مردم غزه می آید.....

من خود نمیدانم چگونه باید به کمکشان برم....

ولی تا میتوانم سعی خود را برای کمک میکنم تا شاید راهی پیدا شود برای یاری رساندن تا شاید هرچند کم،مرحمی باشد برای گوشه دل پدران و مادران این سرزمین کهن...

این جمعه را فراموش نکنید

جمعه روز بزرگی باید باشد،برای دفاع از حق مردم مظلوم غزه بیاییدتا باشیم، بیاییدتا فریاد من  تو  بشود فریاد ما بر سر هرچه ظلم در این جهان است...

من و تو، تو و من می شویم ما و میتوانیم چاره ای بیندیشیم، میتوانیم مرحمی باشیم، میتوانیم سنگی باشیم که به سوی دشمن اسلام پرتاب می شود.

به امید دیدار تک تک شما عزیزان در روز جمعه