ارزوی دخترک

تازه ها

ارزوی دخترک

نظرات ()

          

ارزوی دخترک

نجوای گنگ دختر همراه بوی سیگار                 

   در کوچه های تنگی در یک ده سیاهی     

در کلبه ای قدیمی یک گوشه جمع میشد 

اشک رقیق دختر در منقلی سفالی

شب کوچه هایشان را همرنگ گور میکرد

اما هنوز دختر میخواند پای قالی

اینجا سیاه کمرنگ اینجا سیاه پررنگ

ای وای سفره ما لبریز نان خالی

ای کاش طرح عمرم  تنها سفید می بود 

پیوسته طرح می ریخت در خلوتی خیالی 

بغض غریب دردی  از چشم او فرو ریخت 

انشب دخترک مرد  جایی همان حوالی

شب شد و باز افیون  با ان شرنگ شومش

نالید در میان ان کلبه سیاهی