نقدي بر «ستايش»

تازه ها

نقدي بر «ستايش»

نظرات ()

 از انكار تا اغراق

 روزنامه شرق.29/8/1390

 1- ستايش، اثري كه دو ماه پيش خجالت مي‌كشيدند نام فيلمنامه‌نويس آن را بر تيتراژ اين سريال بنويسند و نويسنده آن، گروه نويسندگان بود، به يك‌باره بعد از تشويق توسط يكي از مراجع ديني و در پي آن تمجيد پراغراق رييس تلويزيون از آن، از اثري معمولي تبديل به اثري جاويد شد. بدون آنكه دليل انكار ابتدايي و تشويق ناگهاني بيان شود و نمود عيني داشته باشد؛ انكاري كه بي‌دليل بود و تشويقي كه كاملا اغراق‌شده.

 2- شايد نام سعيد مطلبي و عقبه‌اش در فيلمفارسي‌هاي قبل از انقلاب دليل انكار ابتدايي بود و كم‌توجهي به اين سريال. اما پخش هفتگي اين سريال از آنجا كه يكسري از شاخص‌هاي نگارش در آن رعايت شده بود، به مرور مخاطب تلويزيون را جذب خود كرد؛ شاخص‌هايي كه البته در پس آن نقاط ضعف هم نهفته است. به نيكي واقفيم كه بزرگ‌ترين نقطه مثبت «ستايش» شخصيت‌پردازي اين سريال است كه هر كس در آن قانون، ادبيات و اخلاق خود را دارد و تضاد اين اشخاص در زندگي موجب شكل‌گرفتن قصه شده است. اما مشكلات فيلمنامه اين سريال از اينجا آغاز مي‌شود كه گره‌افكني‌هايش بيش از حد به عنصر اتفاق وابسته است و بر اين مبنا در هر قسمت سعي دارد مخاطب خود را به نوعي غافلگير كند تا او نتواند ادامه سريال را براساس كدهايي كه خود در اختيار او گذاشته است، پيش‌بيني كند.

 اتفاق‌هايي كه ناهمگون مي‌نمايد در بسياري از اوقات شمايل جمع ‌كردن قصه را در ذهن مخاطب ترسيم مي‌كند و در بسياري از اوقات فراتر از باورپذيري مخاطب مي‌رود و هضم اين قصه را نزد مخاطب دچار مشكل مي‌كند. اما از آنجا كه اين فيلمنامه‌نويس پرتجربه درآوردن شخصيت را به خوبي بلد است جبران اين نقيصه در قصه را فراهم مي‌کند (به‌خصوص براي مخاطب عام و او مي‌تواند از كنار اين سهل‌انگاري عبور كند).