فیلم استاندارد و کارخانه ای، یا فیلمی با نگاه مستقل؟

تازه ها

فیلم استاندارد و کارخانه ای، یا فیلمی با نگاه مستقل؟

نظرات ()


فیلم "استاندارد" ،.. چقدر از این واژه بدم می آید. از کارگردانی که ادعا می کند فیلمی با معیارهای "استاندارد سینمایی" ساخته است دل زده می شوم. احساس می کنم هیچ نگاه خاص، سلیقه ای، شهودی، مستقل و عاطفی؛ به اثر خودش ندارد. اصولا فیلم کارخانه ای یعنی همین. قالب را وارد دستگاه می کند، یکسان سازی می کند، و دهها قالب مشابه از آن طرف دستگاه می آید بیرون؛ و در نتیجه اثر می شود استاندارد. بدون کمترین زحمت و سلیقه "خاصی" از کارگردان. کارگردان بی سلیقه سینمای ما نمی خواهد به روی خودش بیاورد که وقتی تهیه کننده میلیون ها تومان خرج می کند و بهترین فیلم بردار، تدوینگر، صدا بردار و صدا گذار و طراح صحنه و لباس و .. را به اثر دعوت می کند، با تمام این اجزا و در کنارش فیلمنامه تا حدودی شسته رفته و به روز، باید هم در پایین ترین حالت انتظار، فیلم "استاندارد" تحویل مخاطب بدهد. همان کاری که سه دهه است سینمای آمریکا می کند و در پیش روی سینمای مستقل و "کارگردان محور" اروپا قرار گرفته است. البته نه اینکه اثری قابل قبول در آمریکا یافت نشود، اما قالبا با همان الگوهای استاندارد سازی های هالیوود اند. استاندارد بودن در صورت استفاده صحیح خود غیر قابل نفی است، به شرط آنکه کارگردان از خود چیزی به اثر اضافه کند. مثل - مدل متعالی ترش - موج نوی سینمای فرانسه، که اعتقاد داشتند [کارگردانی یک قدم باید جلوتر از فیلمنامه باشد] ، دکوپاژهای مخصوص و امضادار کارگردان به چشم بیاید، یا مثلا موتیف های فنی و تکنیکی خود را حالا با امضا و بازیگوشی های دوربین، یا نگاه فرمیک منحصر به فردی که کارگردان به کارش دارد به ثبت برساند، یا مدل ایرانی اش - اگر مثلا فضای فیلم کارگردانی انسانی است - مثل تمام آثار سینمای مجید مجیدی - فهمیده و احساس شود، یا اگر سینمای هنری و ضد روایتی می سازد، مثل عالی جناب کیارستمی، توسط بیننده و منتقد حس و درک شود. یا مثلا شناخت منحصر به فردی که کیارستمی از نقاشی دارد، در تمام قاب ها و دکوپاژهای فیلم قابل رویت است. کارگردان اضافه کند با خلاقیت های خودش. وگرنه استاندارد که تا ابد استاندارد است و استاندارد می ماند و خواهد ماند. بعید می دانم که اگر مجید مجیدی با معیار استانداردهای رایج، "بچه های آسمان" را می ساخت، نگاه انسانی اثر اینچنان هویدا می بود. اصلا حس، نبوغ و امضای شخصی، نقطه مقابل استاندارد سازی در سینماست. 

پی نوشت : تعریف فیلم کارخانه ای از دید من به زبان بسیار ساده ( در مثال جای مناقشه نیست) ؛ فرض را بر این بگذارید که ما یک جوجه ماشینی و کارخانه ای داریم، و در یک طرف دیگر یک جوجه محلی. خب کدامشان واقعی تر و ملموس ترند و اصالت دارند؟ یعنی اگر کارخانه وجود نداشت اصلا جوجه به دنیا نمی آمد. اما جوجه ی محلی در هر شرایطی به دنیا می آید.

نویسنده: محسن منوچهری