نیم نقد و نگاهی به فیلم هفت (Seven)

تازه ها

نیم نقد و نگاهی به فیلم هفت (Seven)

نظرات ()

فیلم "هفت" خشونت زیادی داره؛ ولی این باعث نمیشه که بشه از دیدنش صرف نظر کرد؛ اخیرا فیلمی از دیوید فینچر دیدم که باعث شد نه برای مقایسه، بلکه برای بهتر کشف کردن و فهمیدن جزئیات فیلم هفت از همین کارگردان، به این فیلم برگردم؛ این فیلم از بهترین های فینچر هست و معمولا هر اهل سینمایی حتما یه بار دیدتش؛ هفت گناه کبیره یا مرگبار(از دید بعضی کتب مذهبی) که عبارتند از شکم بارگی،طمع،تنبلی،شهوت،غرور،حسادت و خشم، دستمایه ساخت و پرداخت این فیلم شده؛ اتمسفر فیلم دارای فضایی تاریک با نور کم و هوایی دائما گرفته و بارونی هست که به غیر از سبک نئو نوآر،به نظرم این اتمسفر در فیلم نشون از جامعه ای رو به اضمحلال و بسته بودن همه درهای گریز داره، هفت فعل بد که همه مون کم و بیش تو زندگی های خودمون باهاشون دست به گریبان هستیم، در این فیلم به شکلی برجسته تر نشون داده میشه و به عنوان گناه معرفی میشه و شاید لازمه که بعد از دیدن این فیلم، بیشتر بهشون فکر کنیم؛ البته شاید قربانی ها در اینجا هر هفت گناه رو مرتکب نشده باشن؛ ولی غرق شدن در یکی از این گناه ها کافیه که توجه شکارچی خونسرد بهشون جلب بشه؛ چرا که گناهان ذکر شده باعث میشه که در طی هفت روز، کارآگاه تازه کار و کارآگاه کهنه کاری که در حال بازنشسته شدنه پیگیر قتل هایی سریالی بشن که با دقت و ظرافت تمام، ساماندهی شده؛ کارآگاه مسن با کوله باری از تجربه از بهتر شدن این دنیا قطع امید کرده و به همکار جوونش میگه "این مردم قهرمان نمیخوان،میخوان بازی کنن، تلویزیون ببینن و چیزبرگر بخورن"؛ ولی کارآگاه جوون تازه کار مثه یه بچه بیش فعال، فقط عجولانه میخواد به هدف برسه و نسبت به حرفای همکارش بی تفاوته و بهش میگه چون تو داری بازنشسته میشی این حرفارو میزنی؛ نگاه طعنه آمیز کارآگاه کهنه کار به همکارش بعد از اینکه اون بی تفاوت از کنار حرفاش عبور میکنه، رو خیلی دوست داشتم و نشون میده که اون مرد با تجربه فهمیده که این آدم این حرفا تو گوشش فرو نمیره و باید به حال خودش رهاش کنی تا همه چیزو خودش تجربه کنه؛ این مساله بسیار تامل برانگیزه که کارآگاه خوش فکر در اثر تجربه و تفکر زیاد حول جرم و جنایت و جهان بینی که به دست آورده، حتی این نوع قاتل هارو به عنوان انسان و نه شیطان قبول کرده و جالبه که نظرش هم خیلی به قاتل نزدیکه و این از نکات کلیدی فیلم هست؛ چرا که در قسمتی از فیلم قاتل میگه: "این روزا اگه به شونه مردم بزنی بهت توجه نمیکنن؛ باید با چکش بزنی تو سرشون؛اون موقع میبینی که کاملا بهت توجه میکنن"؛ به نظرم فیلم در حکم چکش هست و گویا در زمان اکرانش هم، تاثیرش روی جامعه محسوس بوده؛ در اینجا وجه تمایز قتل ها با انواع دیگه ش در نحوه انجامشون و انگیزه قاتل هست و اینکه ما با یه قاتل منحصر به فرد،فوق العاده با پشتکار، صبور، پولدار و تحصیل کرده طرفیم که اعتقاد داره که برای این کار انتخاب شده؛ به نظرم اگه بشه فیلم رو در یک جمله خلاصه کرد،اون جمله اینه: "همیشه بی تفاوت نباش"؛ چون گاهی واقعا بی تفاوتی اکثر مردم نسبت به مسائل مهم، میره رو اعصاب آدم؛ پایان تلخ فیلم تقریبا تنها قسمتی هست که دیگه از اون هوای گرفته و بارونی خبری نیست؛ فضای اون بیابون به صبح رستاخیز شباهت داره و انگار که ابرها به کنار رفتن و زمان اون فرا رسیده که عده ای گناهکار در این نقطه به سزای عملشون برسن اینجاست که قاتل چکش آخرش رو بر سر ما میزنه؛ هم به گناه خودش اعتراف میکنه و هم انگشت اتهام رو به سمت جوون تازه کار دراز میکنه و آزمون فوق العاده سختی روبروش میزاره؛ چون باید دید که این گناهکار میتونه گناه یا فعل بدش رو انکار و قاتل رو مغلوب کنه؟

جمله ای که از زبون کارآگاه ناامید و از قول ارنست همینگوی گفته میشه، و کارآگاه میگه که با قسمت دوم این جمله موافقه، هر چند که برای تلطیف فیلم ادا میشه، ولی لازم و خوب بود:

"دنیا جای خوبیه و ارزش جنگیدن داره"

با این که مورگان فریمن و براد پیت در بیشتر فیلم حضور دارن، ولی به نظرم کوین اسپیسی با زمان کمتر حضورش در فیلم، تاثیر بیشتری از لحاظ بازیگری به جا میزاره، این مساله نه به خاطر اینکه مخاطب منتظره که سر و کله قاتل پیدا بشه، بلکه به خاطر هنر این بازیگر خوب هست.


هفت (1995)