نیم نقد و نگاهی به فیلم جزیره شاتر (Shutter Island)

تازه ها

نیم نقد و نگاهی به فیلم جزیره شاتر (Shutter Island)

نظرات ()

فیلم جزیره شاتر انقدر خوبه که وقتی از تلویزیون دوباره دیدمش، وادارم کرد که یک بار دیگه هم ببینمش؛ زیاد تو وادی فیلم و سینما به این که "داستان فیلم رو نگو" و "خرابش نکن" اعتقاد ندارم؛ ولی این فیلم از اون فیلمایی هست که اگه داستانش فاش بشه، هر چند که ممکنه زحمت دوباره دیدن فیلم و کشف جزئیات داستان رو کم کنه، ولی حتما تاثیرگزاریش رو هم کم میکنه؛ اینجور فیلمها به نظرم لذتشون به اینه که حداقل دو بار دیده بشن؛ اصن وقتی شوک داستان بهت وارد شد، خود به خود با دهن باز یه بار دیگه میبینیش؛ وقتی اسم جزیره میاد در عین اینکه یه خشکی وسط یه دریای بزرگ میتونه امیدبخش باشه و حس ماجراجویی رو هم زنده کنه، ناخودآگاه فکر توطئه و اسارت در اون جزیره هم به وجود آدم سرازیر میشه؛ طوری که اولین بار در حین دیدن فیلم، مدام با خودم میگفتم یعنی این مرد میتونه از این جزیره بره بیرون یا گرفتار توطئه میشه؟ توطئه ای که به عنوان مخاطب، آماده ایم که پازلش رو بسازیم؛ از قطعاتی به نام جنگ و آلمانی ها، بمب هیدروژنی و جنگ سرد تا انجام آزمایش به روی ذهن و برداشتن قسمتی از مغز؛ حتی این جمله که مارشال میگه: "آدمای دیوونه نکته جالبی دارن؛ اونا حرف میزنن ولی کسی حرفشون رو باور نمیکنه" ذهن رو هر چه بیشتر به سمت وجود یک توطئه هدایت میکنه؛ فضاسازی، موسیقی و طراحی صحنه خصوصا درون توهمات و خواب، خوب از آب در اومده؛مثالش آپارتمان آتش گرفته مارشال هست که همسرش در خیال هنوز توی اون خونه زندگی میکنه و بارها و بارها خاکستر و دوباره احیا میشه؛ نکته قابل توجه و دردناک اینه که این خونه پنجره ای رو به واقعیتی تلخ داره و گویا کبریتی که در زندان روشن میشه و همینطور در پوستر فیلم هم دیده میشه، در واقع کبریتی بوده که خود مارشال به سمت زندگی خودش پرتاب کرده و ملاقات با زن غارنشین و حرفهایی که درباره فانوس دریایی و جراحی مغز گفته میشه در واقع هشداری به مارشال هست با هدف بهبودیش؛ تهدیدی که معناش اینه که گذشته رو قبول کن، فراموش کن و آروم بگیر؛ در فیلم قسمتی هست که مارشال به دکتر میگه: "تو اومدی دنبالم و کمکم کردی؛ وقتی که هیچکس نمیخواست اینکارو بکنه"؛ به نظرم این جمله به علاوه این مطلب که همیشه کسایی هستن که نمیتونن گذشته شون رو قبول و فراموش کنن، میتونه چکیده این فیلم باشه؛ تابلوی ورودی جزیره گواهی بر فراموش شدگی ساکنان اون هست: "مارو به یاد داشته باشید،چون ما هم زندگی کردیم،عشق ورزیدیم و خندیدیم" ؛ در پایان فیلم روشن میشه که توطئه ای که به نظر میومد در کار هست، وجود خارجی نداره ولی  به شکلی دردناک وجود داخلی داره؛ چه توطئه ای کشنده تر از توطئه علیه خود؟ چرا که اون وقت مجبور میشی هم خودت باشی و هم خودت نباشی؛ چقدر خوبه آدم توی دنیایی زندگی کنه که اطرافیان اینقدر بهش اهمیت بدن؛ حتی اگه تمام اون دنیا جزیره ترسناک کوچیکی باشه و بیمار شصت و هفتمی در اون "مردن مثه یه مرد خوب رو به زندگی کردن مثه یه هیولا ترجیح بده".

این اثر، شاید تجربه جدیدی از مارتین اسکورسیزی بود که با زمینه روانشناسی صرف به همراه المان های فیلم های نئو نوآر ارائه شد و از این دست فیلما کمتر تو کارنامه ش دیده میشه؛ همینطور دیکاپریو توی سالهای بعد از ساخت تایتانیک، انصافا با انتخاب ها و بازی های خوبش از جمله این فیلم، از قالب یه بازیگر صرفا خوش چهره و تجاری دراومده و چقدر هم خوشم اومد از این خوش فکریش و به اعتقاد من لایق حداقل نامزدی اسکار برای این فیلم خوب بود.

جزیره شاتر(2010)