نگاهی به اجرای گروه خورشید از نمایشنامه ی "ملودی شهربارانی"

تازه ها

نگاهی به اجرای گروه خورشید از نمایشنامه ی "ملودی شهربارانی"

نظرات ()

                                             نگاههی به نمایش ملودی شهربارانی

                                   اثر زنده یاد، اکبر رادی به کارگردانی علیرضا پارسی

                                                         ( از شهربارانیِ رشت) 

                                                                                                          صمد چینی فروشان

آیا انگلیسی ها، روس ها ، سوئدی ها ، نروژی ها ، آمریکایی ها ،  اسپانیایی ها، سوئیسی ها ، فرانسوی ها و...شکسپیر، چخوف،  استریندبرگ،  ایپسن، میلر، اونیل، ویلیامز، اوکیسی، پینتر،  آلبی،  فریش، دورنمانت ، آنوی و .... را به همین راحتی که ما نویسندگان و درام نویسان معدود اما بزرگ و جریان ساز تئاتر هنوز نوپای کشورمان را به فراموشی سپرده ایم، ازیاد می برند؟ پاسخ این سئوال،البته، با کمال شرمندگی، منفی است.می دانیم که هنوزهم دراین کشور ها، اجراهای سالانه، رپرتوارها و جشنواره هایی ویژه ی آثار این درام نویسان و ده ها نمونه ی دیگر،برگزار می شوند؛ اجراها و جشنواره هایی که درآن ها،  آثار درام نویسان جریان سازگذشته ی جهان، با رویکردهای کلاسیک و مدرن و گاه با خوانش های معاصرتر و بعضن فرامدرن، برگزار و به تماشاگران عرضه می شوند؛ و این همه، جدای از رویکردهای فراگیرآموزشی است که طی آن ها، کمپانی های تئاتری هر کشوری، از طریق سرمایه گذاری ها  وحمایت ها ی مالی نهادها ی دولتی و شهرداری ها، دانش آموزان مدارس  و دانشجویان دانشگاه ها را  با جلوه های کلاسیک آثار گذشته ی خود آشنا می کنند. اما چرا ما نسبت  به انگشت شمار درام نویسان بزرگمان تا این حد بی تفاوت رفتارمی کنیم؟ چرا فی المثل، هنرمندان جوان امروزما دیگر به اثار اکبر رادی آنطور که باید و شاید رغبت نشان نمی دهند ؟ شاید علت اصلی این پدیده ی  نامبارک  و  سئوال برانگیز را  باید در عطش سیری ناپذیری جستجوکرد که  ما به لحاظ تاریخی برای مدرنیته و به اصطلاح مدرن سازی مظاهر زندگی درحنجره ی فرهنگی مان احساس می کنیم. شاید هم باید آن را  از عوارض آشکار همان خود حقیرانگاری به ارث مانده از دوران های تاریخی گذشته ای تلقی کرد که به حق یا نا به حق، بویژه از عصر قاجار به این سو  و درپی شکست جنبش مشروطه ، گریبان فرهنگ و هنر و تمامی شئونات حیات اجتماعی  و رفتاری ما  را به چنگ گرفته است ، هرچه که هست اما، خوشبختانه  امسال، درجریان چهاردهمین جشنواره ی تئاتر فجر، شاهد حضور گروهی از هنرمندان تئاتر متعلق به همان شهرِ بارانیِ آبشخور آثار این بزرگ مرد ادبیات دراماتیک  اجتماعی  و متعهد کشورمان بودیم که اتفاقا آخرین و معاصرترین اثر وی : "ملودی شهر بارانی " را  بر صحنه ی خاطره انگیز و نوستالژیک تالار سنگلج به معرض تماشا و قضاوت گذاشته بود. اجرایی چشم نواز و قابل تامل که به رغم دورماندگی اش از مرکز اصلی رویدادهای تئاتری به ندرت  جذاب و به ندرت قابل دفاع این جشنواره ، نه فقط حرفی برای گفتن با مخاطب پایتخت نشین و مدعی خود داشت بلکه، با اقتدار تمام، پیشنهاد تازه ی قابل تاملی  بود برای نمایش ظرفیت های هنوز تمام ناشده و به همین زودی ها تمام ناشدنی درام های رادی  برای صحنه های معاصر کشورمان  و اینکه رادی،  به رقم سوء تفاهمات عمدتاً  تحمیل شده از سوی خود حقیر بینی ها و دلزدگی های تاریخی ما از خودمان  و البته دراین مورد خاص، به رغم بدفهمی های تقویت شده  ازسوی برخی رویکردهای سراسر خام دستانه ی  گروهی از دوستان  سینه چاک  نه  چندان محق  و  نه چندان توانای اکبر رادی در حوزه ی تئاتر، هنوز و همچنان زنده و سرشار از امکانات بیانی و ارتباطی با مخاطب معاصر است.