سیستم مریض، آدمها رو مریض میکنه

تازه ها

سیستم مریض، آدمها رو مریض میکنه

نظرات ()

نگاهی به چند فیلم سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر 

عادت نمی کنیم (ابراهیم ابراهیمیان) سودای سیمرغ

بی ارزش               0.0

ابراهیمیان به عنوان فیلمساز کم تجربه، قدم در مسیری نهاده که از پای بست ویران است. کپی کردن از فیلمها ابدا فیلمسازی را به موفقیت نخواهد رساند. تنها زندگی ملاک اولیه و لازمه هر فیلمسازی بر الگو برداری است و بس. دیدن فیلم و الگوبرداری از سبک های قیلمسازان صاحب سبک مرحله بعدیست که به کمک می آید نه خلاصی از تلاش و خلق ایده - به شرط عدم کپی برداری و کسب فردیتی قابل استناد. اینکه فیلمسازی پای دستگاه تلویزیون می نشیند و فیلم چهارشنبه سوری را دیده و مو به مو نت برداری کند و برای فریب خود و دیگران دو شخضیت را عوض و بدل کند و کاراکتر مهم و اصلی (عامل خیانت) را تنها در دو سکانس کوتاه جای دهد و سریع بنویسد و بزن درویی به سراغ موضوع حساس خیانت برود و همه چیز را آنقدر مضحک و فیلمفارسی وار بگوید که دختر 19 ساله را در سکانسی که مشغول گریه است به کات و خبرسکته قلبی و مرگ برساند! فیلمسازی نیست، این دیگر خودکشی از ترس لورفتن است.
خدا شفا دهد... به همان سبک چهارشنبه سوری قرار است غافلگیر و شوکه شویم. فیلمساز جنی شجاعت بازسازی فیلم دیگری را ندارد و از ترس متهم به کپی کار بودن، مانند فرتن فیلم غیار 14 خود را به تباهی برده است. این فیلم و ابراهیم ابراهیمیان از یی استعدادترین، بی خلاقیت ترین ، بی هنرترین، بی خاصیت ترین، بازیگر خراب کن ترین فیلم و کارگردان جشنواره لقب می گیرد و امیدوارم فیلمسازش عادت کند و بالاخره یک کلیپ از خود بسازد فیلم پیشکش.
فقط حیف تیتراژ ابتدایی و قطرات بارانی که مفت و مجانی فوف العاده بازی کرده اند. فیلم کلا سه دقیقه تیتراژ را دارد و مابقی اضافه است. این همه عوامل با این همه ادعا و دریافت دستمزد هنگفت - حتی به اندازه یک نمای ثابت تیتراژ موفق نیستند. آن قطرات کوچک و بی ادعا خیانت را بهتر میفهمند تا تهرانی و فروتن و بیات و آدرنگ.

به یقین فیلم به جرگه یادش نکرده ها می پیوندد و همانجا عادت می کند که کپی را عادن نکند.

____________________________________________________________________

مالاریا (پرویز شهبازی) سودای سیمرغ 

بی ارزش           0.0 

سیستم استعداد کشی که حتی از پس پرویز شهبازی تعلیق پرداز سینمای ایران بر می آید و او را به سمت تجربه و به اصطلاح هنر در کردن بکشاند، باید فاتحه آن سیستم و مدیریت ناکارآمدش را خواند. همچنان گروه هنر و تجربه که سندروم بدذاتی و شکستن استعدادها را پیشه کردع است و خدا میداند تا کی قرار است ادامه پیدا کند و شاهد اینچنین مرگ های دردناک بود.
شهبازی و تعلیق عیار 14 و دربند کجا ؟ این دهه هفتادی های بی دغدعه ی فیلم مالاریا کجا؟ شهبازی دوست داشتنی "عیار 14" که عاشق تجربه ها و روایت های متفاوت از تکنیک "تعلیق" در سینما و به کارگیری آن در ذات تصویر و فیلمنامه بود، همراه با جریان آب شنا می کند و سراسیمه، بی گدار به آب میزند و هم مسیر با مد مرعوب شدگی های فرمی این روزها میشود - واقعا چرا؟
ایده فرمیک استفاده از دوربین های موبایلی و اپلیکیشن ها، آنچنان شهبازی را به مانند فیلم اولی ها به هول و ولا انداخته است، که بر مبنای همین تک ایده معمولی قصه می بافد و فیلمنامه می نویسد. درامی که نه از تعلیق های شهبازی خبری است و نه از پردازش شخصیت و نه حتی در همان ایده فرمی بصری کار خاصی می شود. همه چیز تحمیلی است - تحمیل ایده کارگردانی به فیلمنامه و به مدد آن تحمیل های دیگری که مانند دومینو از پی یکدیگر پدید آمده اند.
وقتی ایده ساخت در ذهن فیلمساز، از درگیری شخصی نباشد و به جایش وسوسه تجربه فیلمسازی مسئله شود - مطلقا به منطق روایی درستی دست نمی یابد. فیلمسازی که جای قصه و انتخاب روایت فرمی متناسب برای قصه را جابه جا بگیرد، در بهترین حالت هندوانه ای خوش رنگ و زیبا تحویل میدهد که هم تلخ است و هم بدمزه. اما در مالاریا همه چیز آنقدر نادرست پیش میرود که همین هندوانه به ظاهر خوش رنگ و مزه را هم نمیدهد. دردمندی و حس و اثرگذاری یک سینماگر به شرط درگیری فردی با سوژه است که برای مخاطب باور پذیر از کاردرآمده و قابل قبول می شود نه از بی دردی و بی مسئلگی و قلقلک کسب تجربه. اگر اینگونه که ادعا میکنند، سوژه - جوانان دهه هفتادی بوده باشد، منطقا تلاش سازنده به سمت انتخاب فرمی متناسب با شخصست پردازی جوانان مانند (رخ دیوانه) می رود. در اینجا دوربین تنها در دو الی سه سکانس موفق به نشان دادن شرایط این جوانان شده و در مابقی هیچ کار به خصوصی نمی کند. تجربه این فرم برای شهبازی که تجربه ای برآمده از سیستم فاسد کننده سینما است، که به شدت ناموفق و غم انگیز است. مالاریا سرانجامش تنها ناراحتی مخاطب شهبازی پسند سینمای ایران را در بردارد و فحشی که از سر اندوه به مسئولین سینمایی کشور روا داشته، نتیجه دیگری ندارد. علیرغم گوشزدهای 10 ساله کارشناسان - بر موضع و سیاست نخبه کش خود ادامه می دهند و استعدادها را به انحراف می کشانند. از هنر و تجربه هم نباید غافل بود که کم کم بزرگ شده و به مرور به یک معضل دراماتیک تبدیل میشود .