نشر توسط:admin Views 27 تاریخ : 25 ارديبهشت 1395 نظرات ()
«بازگشته» الخاندرو یک فیلم هنرمندانه نیست بلکه بیشتر هنرنمایی می کنند، اما این هنر همان هنر سرقت تمیز است. اگر نویسندگانی وطنی و غیر وطنی اگر ذره ای آنرا مستحق اسکار بدانند اساسا به دانسته های سینمایی اشان باید شک کرد! چه بسا مریخی سانتی مانتال ریدلی اسکات و پل جاسوسان آبکی استیون اسپیلبرگ خیلی فیلم تر از فیلم بی ریخت مکزیکی آواره است. دزدی که شاخ و دم ندارد، روز و شب نمی شناسند، هالیود و بالیوود ندارد، کن و سولوقون نمی شناسد، آقای آواره جستجوگری قهرمانانه اش پرسوناژ گلس را از فیلم ورنر هرتزوگ کش سرقت کرده است. گلس( لئونارد دی کاپریو) پرسوناژی مخلوطی است که شمایل انتقام جویانه اش و آدمیزادش اش نیمی به اتان ادوارد جویندگان شباهت دارد و نیم دیگرش به دامبر رقصنده با گرگ.
بحران سرخپوستی ابتدایی فیلم که در فرم شبیه سکانس های هجوم نجات سربازان رایان در ساحل نورماندی است. یعنی تنش و اضظراب حمله را از منظر میزانسن های خاص که هر لحظه کسی در معرض آسیب است را از روی دست استیوی(اسپیلبرگ) برداشته و هویت شناسی سرخپوستی فیلم هم از همان ابتدا طعنه می زند به فیلم جویندگان جان فورد. جالب اینجاست قبل از نقطه عطف حمله سرخپوستان یک سرقت زیبای سورئالیستی را از روی دست ترنس مالیک انجام می دهد. رویای همسر سرخپوست و یادآوری گذشته اش را کارگردانی با فرمی شبیه آثار ترنس مالیک به مخاطب عرضه می کند و دکوپاژ و میزانس در نسبت با طبیعت تقلیدی کورکورانه از آثار برادران کوئن است.
با این حال هر چه با فیلم و هیو گلس پیش می رویم اصالت کمتری در فیلم جستجو می کنیم. ضمن اینکه هیوگلس (لئوناردو دی کاپریو) مثل سگ -گرگی رمان جک لندن است و تا نبرد نهایی، کنش تاثیر برانگیزی بر روایت ندارد و هیچ تفاوتی با یک حیوان زخمی ندارد حتی به صراحت می توانم بنویسم نقش خرس از لئوناردو دی کاپریو در کنش پذیری کردن روایت فیلم بیشتر است. آکادمی اسکار اگر باهوش باشد باید به لئوناردو دی کاپریو اسکار ندهد و همان مجسمه را به خرسی اعطا کند که لئونادرو را در نقش گلس خوب گاز می گیرد.
شاید مدرنیست نماهای وطنی و فرنگی در یادداشت هایشان ادعا می کنند که این فیلم اصیل ترین وسترن تاریخ سینماست که اتکای استدلال هایشان ریشه در پلات انتقام پایانی فیلم دارد اما همین نیمچه پیرنگ عقیم روایت فیلم یا تراژدی انتقام سرو سامانی پیدا نمی کند. تم انتقام به این پلات لطمه می زند چون اگر پلات انتقام را برداریم وسترن و تقابل فرد با فرد و فرد جمع یا جمع با جمع دیگر معنا پیدا نمی کند و فیلم شبیه آثار اخته و عقیم ترنس مالیک می شود.
اما نکته جالب تر این است که نسخه ای اصیل تر از بازگشته وجود دارد که از این فیلم اصیل تر است. فیلم مردی در طبیعت وحشی که در سال 1972 در ایران اکران شده است به مراتب فیلم اصیل تری از بازگشته است. ریچارد هریس فیلم مردی در طبیعت وحشی واقعا در طبیعت وحشی گرفتار می شود و مثل دی کاپریو با خس خس کردن بینی و گلو و کمی آب دهان سعی نمی کند گرفتار شدن در طبیعت را به رخ بکشد. ریچارد سی سارافیان به مراتب در آن فیلم کارگردانی را بیشتر می توان می فهمد و مخاطب را وا دار نمی کند نماهای بیهوده را دنبال کند کارگردانی گل درشت اثر را دنبال کند.