آوانس اوگانیانس قسمت دوم artmomeni حمیدرضامومنی

تازه ها

آوانس اوگانیانس قسمت دوم artmomeni حمیدرضامومنی

نظرات ()

 آوانس اوگانیانس

artmomeni حمیدرضا مومنی

آوانس اوگانيانس با تاريخ سينماي ايران گره خورد، كسي كه يكي ازاولين فيلمهاي تاريخ سينماي ايران را ساخت. امانام او به عنوان اولين فيلمساز/ فيلمبرداري كه به صورت مكتوب ازدربارپهلوي تقاضا كرد ازمراسم سالروزتولد رضاشاه فيلمبرداري كندنيزثبت شد، چيزي كه اورا هم سازبا سياست هاي رضاشاه نشان مي داد و فيلمش نيزمويداين امربود.اودر21اسفند1310درنامه اي تحت عنوان " رژيسورسينماتوگرافي و رئيس ورزشگاه آرتيستي سينما" خطاب به رئيس دربارنوشت " ... مقام رفيع وزارت جليله دربار پهلوي دامت عظمته، باكمال احترام معروض مي دارداستدعا داردامرو مقررفرماينداجازه دهندفيلم روزسلام عيد مولود مسعودبندگان اعلي حضرت شاهنشاهي اروحنافداه توسط اين جانب برداشته شود."   ﴿معاونت خدمات مديريت و اطلاع رساني دفتررئيس جمهور، 1379﴾. ازتقاضاي فيلمبرداري اين مراسم تاساخته شدن يكي از مهم ترين فيلم هاي تاريخ ايران فاصله كوتاهي طي شد. آوانس اوگانيانس فيلم حاجي آقا، آكتورسينما(1311)، از آثار اوليه تاريخ سينماي ايران ، را ساخت .حمیدرضاصدر درکتاب خود اورا یک  مهاجر ارمني روسي تبار مینامد .ولی میدانیم که او متولد مشهد بود او چهل ساله بودكه به ايران بازگشت. به زبان فارسي حرف نمي زداما كمدي صامت او با قصه تك خطي اش به اوضاع سياسي اجتماعي عصر رضاشاه نگاه موشكافانه اي انداخت درپس مخالفت هاي حاجي آقا – مردمذهبي سنتي – با سينما و كفردانستن آن، تقلاي سينماي ايران رابراي مقبول افتادن نزد مردم عادي مي ديديم. درجدال مردسنتي (حبيب الله مراد) كه به سينما حمله مي كرد و دامادامروزي اش(عباس خان طاهباز) كه كارگردان سينما بود، سايه درازبلاتكليفي مردم برابرمعيارهاي غربي نمايان بود. مردسنتي به گذشته تعلق داشت و مردجوان ازآينده حرف مي زد. حاجي آقا، آكتورسينما حديث سازش اين دو قطب مخالف بود. فيلم زماني ساخته شد و روي پرده رفت كه برنامه هاي اقتصادي، سياسي و فرهنگي رضاشاه دوران اوج خود را مي گذراند. محمد رضا با عنوان ولايتعهدي سال پيش براي تحصيل به سويس رفته بود، تشكيلات وزارت امور خارجه مورد بازنگري قرارگرفته بود، امتيازدارسي لغو شده بود، پنجمين دسته يكصد نفري محصلين روانه اروپا شده بودند، روح انگيز، عبدالعلي وزيري و قمرالملوك وزيري كنسرت هايشان را اجرا كرده بودند و نخستين فيلم ناطق با حضور مدعويني مركب ازرجال و اعيان و صاحب منصبان، نمايندگان مجلس، اعضا و روساي ادارات ، تجار، نمايندگان سياسي خارجي و نمايندگان كمپاني ها درسينما پالاس روي پرده رفته بود(اطلاعات، 19مرداد1310). حاجي آقا، آكتورسينما تماشاگررا به بازنگري ديدگاه خود دعوت مي كرد.ساختاراجتماعي كهنه فئوداليسم فرو ريخته بود و طبقه متوسط شهري قدرتمند مي شد. مردم ، گذشته را با حال مقايسه مي كردند و در روند تغييرات فزاينده از فردا حرف مي زدند. مولفه هاي مذهبي اثربا وقايع دوران هم سازبود. رضاشاه تا اين زمان بيش ترين تلاش خود رابراي تغيير نظام آموزشي از يكسو و دگرگوني نظام قضايي انجام داده بود ازسوي ديگر، كه روحانيون را از هردو زمينه دور مي كرد، و درگيري او با مدرس درنيمه دهه 1310 به اوج مي رسيد. ابهام جاري درشخصيت حاجي آقا به عنوان مردمذهبي ابتداي فيلم كه در انتها به سينما – كه مورد لعن و نفرين روحانيون بود- اقتدا مي كرد، جدل برانگيز بود. حتي عنوان فيلم كنايي و دو پهلو بود. واژه " حاجي " به مرد مسلمان ديندارو كاملا مذهبي اشاره مي كرد، و تركيب " آكتورسينما"، دو واژه انگليسي را به رخ مي كشيد. بين " حاجي " و" آكتورسينما" نه تنها رابطه و تناسبي وجود نداشت ، بلكه هركدام دربطن خويش ديگري را زيرسوال مي بردند. عنوان فيلم، حاجي آقا، آكتور سينما تلويحا فاصله ها را برمي داشت و تضادها را نديده مي گرفت . درطول فيلم نيزدوربين فيلمبرداري ، حاجي آقا را مستقيما نشانه رفت و اورا عملا به بازيگر سينما بدل كرد. درونمايه اثر به مقابله با تفكري رفت كه سينما راعامل فسادو ريا، و درنهايت معيارهاي غربي، مي دانست . ازاين باب حاجي آقا، آكتور سينما ستايشگر سينما به عنوان يك رسانه بود، و فرار و پرهيزاز آن را هم بي ثمر مي دانست ، و ازهمه مهم ترتماشاگر سنتي ، مثل حاجي آقا، را به پذيرش اين امرترغيب مي كرد.

درچنين قابي، شباهت و جناس نام " حاجي آقا" با " حاجي بابا" – شخصيت كتاب " ماجراهاي حاجي بابا دراصفهان"، نوشته جيمزمورير- نيشداربود. موريركتابش را به عنوان هجويه اي بر فرهنگ ايرانيان درسال 1824 به چاپ رساند. بعدها ميرزا حبيب اصفهاني آن را به فارسي ترجمه كرد كه به رغم محتواي ضد مذهبي اش درعصرپهلوي بارها تجديد چاپ شد و پس ازانقلاب چاپ و فروش آن ممنوع شد. موريردر "ماجراهاي حاجي بابا دراصفهان" شخصيت هاي مختلفي از ايرانيان را معرفي كرد كه اكثرآن ها دغلكار و دورو بودند. درايران ساخته و پرداخته او همه آدم ها بازيگران قابلي بودندكه درهرفرصتي رنگ عوض مي كردند و آسان لب به دروغ مي گشودند. حاجي بابا، قهرمان روايات ، درهرسفرحديث تازه اي مي گفت و شخصيت متفاوتي مي يافت. شايدبازي ها و انعطاف پذيري اوبرگرفته ازديدگاه طعنه زن موريربه ايرانيان بود، ولي با تماشاي "حاجي آقا" انعطاف پذيري "حاجي بابا" رابه ياد مي آوريم، با اين تفاوت كه حوادث قصه درتهران مي گذشت. حاجي آقا، آكتور سينما با نمايي ازميدان توپخانه تهران آغاز مي شد، با رفت و آمد اتومبيل ها و مردمي كه لحظه اي آرام نمي گرفتند. تركيب بصري صحنه نمايشگرمحيط پوست انداخته اي بود.اولين نماها ازدو شخصيت اصلي تضادهاي اساسي آن ها را رو مي كرد. مردجواني – كارگردان سينما و داماد حاجي آقا – كه ماشين نويسي كنارماشين تايپ انتظارايده هاي اورا مي كشيد و مرد پا به سن گذاشته ريشداري – حاجي آقا- تسبيحي به دست داشت و قلياني كناراو به چشم مي خورد. تقابل ماشين تايپ و قليان با جمله كارگردان خطاب به حاجي آقا كامل مي شد : " ... سينما براي هر مملكتي در دنيا بزرگ ترين قسمت اقتصادي، اخلاقي و ادبي است. چه عيبي دارد اگر ما هم درمملكت خودمان فيلمبرداري داشته باشيم؟ " او قشرسنتي را به پذيرش معيارهاي نو دعوت مي كرد. حاجي آقا، آكتور سينما اثري درباره هويت بود، درباره بزرگترين بازتاب اقتصادي، اخلاقي و ادبي كه كارگردان مي گفت .

  تناقض هاي مضموني اثرازمايه " تجدد و نوآوري گريز ناپذيراست" نشات مي گرفت. مردسنتي ضد سينما و به تبع آن ضد غربزدگي، دراكثرصحنه ها كلاه پهلوي به سرداشت، كلاهي كه رضاشاه به اجباربرسرمردان گذاشت.فيلم تلويحا به تماشاگرگوشزد مي كرد هرچنداين مردمخالف سينما است، ولي يقيناضديتي با دولت ندارد و بر اوامررضاشاهي گردن نهاده .  دختراو، با بازي اسياقسطانيان از ارامنه گرجستان، بدون حجاب و به عنوان زن متجددي معرفي شد كه غمزه كنان دلربايي مي كرد و همراه با موسيقي گرامافون – سوغات ديگري از فرنگ با عملكردي مشابه سينما- مي رقصيد. شمايل و حركات او نيزديدگاه سنتي پدررا زيرسوال مي بردو خاطرنشان مي كردنسل جوان مي تواند- و مي خواهد- برخلاف راه و روش سنتي گام بردارد. حاجي آقا درصحنه ديگري به خيابان مي رفت و كنارزني كه چادرمشكي به سرداشت مي ايستاد تا تفاوت شمايل دختراو با مردم عادي كوچه و خيابان عيان شود. درجريان پرسه هاي مرد درشهر، كشمكش دروني او به مددسينما زيرذره بين مي رفت ، رسانه اي كه هم به تخيل چنگ مي زند هم به واقعيت، هم به سنت هم به تجدد.اين تب و تاب درصحنه سالن انتظارمطب پزشكي اوج مي گرفت. او روي صندلي نشسته بود و كارگردان مخفيانه از حركاتش فيلمبرداري مي كرد. درگوشه اتاق مجسمه برهنه زني وجود داشت.حاجي آقاابتدا با شرم چشمانش را بادست مي پوشاند، و سپس ازلاي انگشتانش نظري به مجسمه مي انداخت. مجسمه تكان مي خورد. حاجي آقا، آكتور سينما بانمايش مجسمه برهنه زن و طرح كشش جنسي و واكنش آميخته به شرم و حياي مرد، به مقوله اي اشاره كرد كه سه سال بعد سياسي ترين مسئله روزايران شد، يعني كشف اجباري حجاب.

  فعاليت هاي اوگانيانس پيش ازاين هم به مقوله تجددگرايي گره مي خورد. او در1309مركزي با عنوان " مدرسه آرتيستي سينما" بازكرد كه درآگهي مطبوعاتي آن جامعه نسوان موردخطاب گرفته بودند: " ...مدرسه آرتيستي ... به توسط معلمين و معلمه هاي متخصص افتتاح خواهد شدو جهت خواتين كلاس مخصوص دايراست. " {ايران، 24فروردين 1309}. اما درميان حدود سيصدنفرشيفته بازيگري مدرسه زني وجود نداشت، و اوگانيانس آگهي ديگري خطاب به بانوان چاپ كرد.با آغازفعاليت اين مدرسه، كلاس هاي مختلفي شامل موسيقي، فيلمبرداري و رقص دايرشد. اوگانيانس ادامه دهنده راهي بود كه به ورود هنرهاي غربي به ايران مي انجاميد. حاجي آقا، آكتور سينما درچنين چهارچوبي ساخته شد و به نمايش درآمد. فيلم، تماشاگررا به پذيرش ارزش هاي نو دعوت كرد و جمله نهايي حاجي آقا همچون خطابه اي به نظرمي رسيد: " ... صحيح است، سينما يكي ازمهمترين وسايل تربيت و تذهيب اخلاق عمومي است. چون من ازاين راه علاج شدم." و به تماشاگرسنتي نيش مي زد كه خود راعلاج كند/ تغييردهد. حاجي آقاتجسم اعتقادات دولت به دگرگوني هاي اجتماعي و سياسي دوران بود، شايدهم آرزوهاي دولت. اورا درطول اثرچندان ساده نيافتيم و شايدهم خوش بيني اش اورا به فيلم و سينمانزديك مي كرد. به هرحال آن چه بر او و خانواده اش گذشت آرزويي بود كه احتمالا رضاشاه از ذهن مي گذراند. تاريخ سياسي سينماي ايران : حميدرضاصدر.

حمیدرضا مومنی artmomeni