نقد و بررسی ده فیلمنامه مربوط به کتاب « هدیه های آسمانی » متعلق به دوره ابتدایی تحصیلی است

تازه ها

نقد و بررسی ده فیلمنامه مربوط به کتاب « هدیه های آسمانی » متعلق به دوره ابتدایی تحصیلی است

نظرات ()

 

متن زیر خلاصه نقد و بررسی ده فیلمنامه مربوط به کتاب « هدیه های آسمانی » متعلق به دوره ابتدایی تحصیلی است.

-  برای بررسی کارهای آموزشی نیاز است اهداف هر قسمت از فیلمنامه به صورت روشن مشخص شده باشند تا ارزشیابی بر مبنای اهداف انجام شود و بتوان نظر داد که فیلمنامه به اهدافش نزدیک شده است یا خیر. اهداف فیلمنامه « هدیه های آسمانی » مشخص نشده اند.

 

-  قسمت اول « هدیه های خدا » : در قسمت اول فیلمنامه ( مانند بقیه قسمت هایی که ماجرا در کلاس درس اتفاق می افتد ) اصل ماجرای فیلمنامه بر اساس دیالوگ های بین معلم و دانش آموزان بنا شده است و معلم به صورت رفت و برگشتی از دانش آموزان سوالاتی را می پرسد و دانش آموزان جواب می دهند و در انتها از سوالها و جواب ها نتیبجه گیری می کنند. تفاوت اینکه این روند سرکلاس درس اجرا شود و یا اینکه از آن فیلم تهیه شود و در اختیار دانش آموزان قرار گیرد در چیست؟

در حالت واقعی و در سر کلاس درس به دلیل اینکه معلم و دانش آموزان خودشان در حال تعامل با یکدیگر هستند و ساخت دانش و مفاهیم توسط خودشان انجام می شود نتیجه بهتری به دست می آید اما در فیلم ( فیلمنامه ) این فرآیند در داخل خود فیلم اتفاق می افتد در نتیجه حالت انتقال اطلاعات پیدا می کند. اگر قرار است یک روندی ( تولید فیلم ) جایگزین روند دیگری ( عمل واقعی در موقعییت ) شود باید آن روند جایگزین، قادر باشد ارزش افزوده تری بوجود آورد، نه اینکه باعث تقلیل یک روند تعاملی ( و ساخت دانش ) به روند انتقال اطلاعاتی شود.

 

-  قسمت دوم « پرندگان چه می گویند؟ » : در این قسمت نیز تمام اهداف فیلم توسط دیالوگ های که بین مادر و ساجده رد و بدل می شود بیان می شود. یعنی تنها با شنیدن دیالوگ های این دو نفر منظور متن به مخاطب منتقل می شود و کارکردی شبیه به قسمت اول فیلم دارد به عبارتی هدفهای فیلم نمایشی نشده است و فقط با دیالوگ به مخاطب منتقل می شود.

 

-  قسمت سوم « وضو می گیرم »: فضا سازی تصویری فیلمنامه ضعیف است و اطلاعات در بیشتر مواقع توسط منولوگی که در دیالوگ ها آورده شده است ارائه می شود.

برای مثال شروع فیلمنامه با دیالوگی بین پدربزرگ و اعضای خانواده آغاز می شود.

پدر بزرگ: مهمانی داریم می ریم، پس چی؟ اونم یه مهمونی درست و حسابی، خونه کی؟ مسجد، خونه خدا! چه مهمونی از این بهتر سراغ داری؟

و در جواب پدر بزرگ که از مادر می خواهد به مسجد برود، مادر می گوید.

مادر: منتظر بهروزم، راستش امروز کلید خونه رو با خودش نبرده، ممکنه بیاد پشت در بمونه، بعدم خسته از سر کار برمیگرده، خونه باشم که یه استکان چای جلوش بزارم.

و یا هنگام حرکت پدر بزرگ به سمت مسجد، می گوید.

پدر بزرگ: وقتی میخوای بری مسجد باید خودت را مرتب کنی بابا جان، بهترین و تمیزترین لباسهایت را بپوشی و موهای سرت رو شانه بزنی ...

داخل مسجد نیز ( مانند فیلمنامه قسمت اول ) معلم یک سری سوالاتی می پرسد و بچه ها جواب می دهند. تفاوت این سوال و جوابها با سوال و جوابهایی که بچه ها در سر کلاس درس با اجرای این داستان می توانند بیان کنند در چیست؟

 

- قسمت چهارم « دو روحانی »: قسمت چهارم نیز همان مشکلات قسمت های قبلی را دارد. دو دانش آموز قصد دارند به روحانی محل قبل از اینکه او به آنها سلام کند، به روحانی سلام کنند. تمام این اتفاقات در دیالوگ بیان می شود. نقش رسانه ای مثل فیلم در این میان چیست؟ و چه تفاوتی با یک نمایش رادیویی دارد؟

 

-          قسمت پنجم: « جشن میلاد »: این قسمت هم مانند قسمت های قبلی است و به جای افزایش بار دراماتیک فیلمنامه، فیلمنامه حالت جنگ های تلویزیونی را دارد که یکی ایستاده و سوال می کند و بچه ها یکی یکی جواب می دهند و او در انتها از حرف بچه ها نتیجه گیری می کند.

 

- قسمت های « ششم، هفتم، نهم »: به دلیل نقش بازی در این قسمت ها و با توجه به اینکه پایان و جمع بندی این گزارش در باره بازی و نقش آن در یادگیری است و به خاطر عدم تکرار مطالب، در قسمت پایانی متن به نقاط ضعف این قسمتها اشاره خواهد شد.

 

 

- قسمت های « هشتم و دهم »: مانند بقیه قسمت ها است و ساختار فیلمنامه بر مبنای  دیالوگ بنا شده است.

 

- چند قسمت از فیلمنامه بر اساس بازی بین بچه ها در سر کلاس درس شکل گرفته است به همین دلیل لازم است به نکاتی توجه شود:

یادگیری توسط بازی در سنین کودکی یکی از روشهایی است که توسط نظریه پردازان و پژوهشگران روانشناسی یادگیری روی آن تاکید بسیار شده است اما منظور این نظریه پردازان این است که خود بچه ها در حین بازی بهتر یاد می گیرند و یادگیری عمیق تری برای آنها شکل می گیرد نه اینکه به جای آنها بازی شود و یا از بازی آنها فیلم تهیه شود. چون در غیر این صورت آنها به صورت عینی و واقعی در بازی شرکت ندارند و فقط ناظر بازی کردن دیگران هستند.

« آرتور جر سیلد » محقق و پژوهشگر می گوید: بازی راهی است که کودک را از مجهول به معلوم ( یادگیری ) هدایت می کند. موضوع مهم در این راه « تخیل » و « تجربه » کودک است.

منظور از تخیل و تجربه کودک این است که خود کودک تخیل کند و خود کودک تجربه کند، نه اینکه دیگران و یا گروه فیلمسازی به جای او تخیل و تجربه کنند.

بازی های نمایشی، بازی های نمادین، بازی های تخیلی و بازی های آموزشی روندی است که شرکت خود کودک در بازی مبنای اصلی آن است و معمولا در سر کلاس و یا گروهی که به بازی مشغول می شوند انجام می شود.

                                                                       نگارش: احسان صباغی

                                                                               22/3/92

==========================

مطالب مرتبط: