نشر توسط:admin Views 40 تاریخ : 25 ارديبهشت 1395 نظرات ()
شیاطین داوینچی
در جستجوی رازِ نهانِ هستی
آریان گلصورت
لئوناردو داوینچی همچون لبخند مونالیزا، سرشار از رمز و راز است. شخصیتی که در زمینههای گوناگون، از نقاشی، معماری، ریاضیات و فلسفه بگیرید تا موسیقی، پزشکی، هوانوردی و زمینشناسی صاحب تفکر و آثار برجسته است و از او به عنوان یکی از تاثیرگذارترین انسانها در تاریخ بشریت یاد میشود. داوینچی انسان پیچیدهای بود که حتی اظهارنظرهایش در رابطه با رازهای جهان، باعث شد عدهای اعتقاد داشته باشند که او با فرازمینیها و عالم ماورا در ارتباط است. این نابغه پیشرو و اسرار آمیز که برای زندگی، انسان و طبیعت ارزش فراوانی قائل بود، با اندیشههایش هنر مدرن را پایهگذاری کرد و با آمیختن علم و هنر توانست دستاوردهای جاودانهای از خود بر جای بگذارد. دستاوردهایی که دانشمندان بر اساس آنها، ضریب هوشی داوینچی را بیشتر از هر فرد برجسته دیگری که تا امروز زندگی کرده تخمین زدهاند. حالا فکرش را بکنید که یک سریال تلوزیونی بخواهد این شخصیت واقعی را در جایگاه یک ابر قهرمان قرار دهد و داستان ماجراجوییهای غریب و جذاب او را برای دست یافتن به رازهای نهانِ هستی به تصویر بکشد. سریال شیاطین داوینچی بار دیگر ثابت میکند که یک محصول سرگرمکننده میتواند دریچهای باشد به سوی زندگی شخصیتهای منحصر به فرد تاریخی و بهانهای برای شناخت بیشتر آنها. دیوید اس گویر در جایگاه خالق این سریال تلاش کرده تا با ترکیب واقعیتهای زندگی لئوناردو (مانند رابطهاش با خاندان مدیچی برای حفظ شهر فلورانس) و داستانی خیالی در رابطه با یافتن کتابی که سرچشمه آگاهی و حقیقت است، روایتی جذاب را شکل دهد که علاوه بر درگیر کردن مخاطب، امکان آشنایی بیشتر او با تفکرات داوینچی و شیوه زندگیاش را نیز فراهم آورد. گویی قرار است برای دقایقی، همه چیز را از زاویه نگاه این هنرمندِ فیلسوف به نظاره بنشینیم.
داوینچی در این سریال جوانی جسور و تشنه حقیقت است که از نبوغ و هوش بالایش در جهت رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. او کسی است که از طبیعت الهام میگیرد و با اختراعاتاش زیر آب و یا در هوا حرکت کرده و از مهلکه جان سالم به در میبرد. آنچه داوینچی را نسبت به دیگران متمایز میکند، قدرت ذهن و خلاقیت فراوان است. او انسانی تجربه و عملگراست که تا لحظه آخر دست از تلاش کردن نمیکشد و همواره در جستوجوی یافتن سوالهای بیپاسخ است. داوینچی در این سریال هم درگیر اهریمن و افکار درونی خویش، که بیش از هر چیز ریشه در کودکیاش دارد، است و هم باید در نبرد قدرت بین خاندانهای ایتالیایی نقشآفرینی کند. از این رو، او کسی است که باید در چند جبهه بجنگد و از همه تواناییهایش در جهت غلبه بر بازیهای سیاسی و توطئههایی که هر لحظه جانش را تهدید میکنند کمک بگیرد. در چنین شرایطی است که داوینچی با عارفی از فرقه میترائیسم آشنا میشود که او را از وجود کتاب برگها آگاه میسازد. کتابی که منبع دانش و آگاهی است و هر کس که آن را بدست آورد میتواند بر جهان حکومت کند. در اینجا لئوناردو درگیر بحثهای مربوط به سطوح پنهان ذهن و سرچشمه حافظه میشود و باید برای بدست آوردن کتاب پا به سرزمینهای ناشناخته بگذارد و با یافتن آن، دست دشمنان انسان را از قدرت کوتاه کند. دشمنانی که میخواهند بشر را درگیر تاریکی جاودان کنند. داوینچی کسی است که توسط پسران میتراس برای نجات انسانها انتخاب میشود. او انسانی برگزیده است که باید در نبرد خیر و شر شرکت کند. انسان برگزیدهای که هم بینش درک آینده را دارد و هم توانایی شکل دادن به آن را.
از این رو داوینچی هم باید شهر محبوبش فلورانس را از گزند دسیسههای رم و دیگر شهرهای بزرگ ایتالیا حفظ کند و هم با جان سالم به در بردن از خطرات بیشماری که در سرزمین ناشناخته جان او و همراهانش را تهدید میکنند، کتاب مورد نظر را پیدا کند. در این وضعیت، جنگ قدرت در ایتالیا چندان به اندازه نبرد پسران میتراس و دشمنان انسان با اهمیت جلوه نمیکند؛ اما به نظر میرسد که این دو جریان به هم ارتباط داشته و میتوانند بر یکدیگر تاثیر بگذارند. بنابراین داوینچی خود را در لابیرنتی میبیند که از دست رفتن در آن، نابودی زندگی، خانه، اطرافیانش و البته پیروزی شر بر دنیا را به همراه دارد. آنچه پیش روی لئوناردو قرار دارد بسیار پیچیده و مبهم است و او باید از نهایت نیروی خود استفاده کند تا میراثی شایسته بر جای بگذارد. داوینچی در این سریال یک ماجراجوی باهوش به تصویر کشیده شده که از رو به رو شدن با حوادث نمیهراسد و هرگز تسلیم نمیشود. او به قدرت بیامان ذهن و جادوی تجربهگرایی باور دارد و از طرفی خودش را به دست تقدیر میسپارد چون به نقش خود در آفرینش ایمان و به روشن بودن آینده امیدوار است.
شیاطین داوینچی درباره آگاهی از حقیقت و قدرتی که به همراه میآورد است. درباره تاوان سنگینی که یک انسان برای رسیدن به آن میتواند پرداخت کند. حقیقتی که همچون پاپ بر حق، در دالانهای زیر زمینِ مخوف واتیکان پنهان شده است. حقیقتی که عوام از درک آن ناتواناند و نخبگان بر سر دست یافتن به آن با یکدیگر مبارزه میکنند. این نبردی است که در تمام دورانها جریان دارد. نبردی که دیوید اس گویر آن را در رنسانس به تصویر میکشد، ولی نشانههایی از دنیای امروز را نیز در نقاط مختلف اثرش باقی گذاشته است. انسانها همیشه، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم، درگیر جنگهای پشت پردهای که در دنیا جریان دارد هستند. جنگهایی که اقلیت، آنها را برای به دست گرفتن سرنوشت اکثریت پیش میبرند. نبرد ذهنهای برتر بر سر به دست گرفتن کنترل جهان و این سریالی است که قهرمان مشهور خود را در زمانه فراگیر شدن تاریکی، در مسیر رسیدن به روشنایی قرار میدهد.
البته در شیاطین داوینچی خبری از شکوه، درام قدرتمند و نگاه جامع بازی تاج و تخت و یا حتی دنیای سیاسی ترسیم شده در خانواده بورژیا نیست، اما گره زدن زندگی یکی از شخصیتهای مهم تاریخ با پیچیدگیها و ابهامات جهان پشت پرده بدون شک جذابیتهای فراوانی برای مخاطب دارد. به خصوص که در اینجا، داوینچی درگیر دنیاهای موازی و نیروهای ماورایی نیز میشود و همین موضوع بر پیچ و خمهای داستانِ پر فراز و نشیباش میافزاید. ایده ساخت شیاطین داوینچی نشان از ذهن باز و خلاق خالقاش دیوید اس گویر دارد. نویسندهای که امروز یکی از مهمترین فعالان صنعت سرگرمی و رسانه به حساب میآید. نویسندهای که خیلی خوب میداند چطور از ظرفیتهای بالقوه یک شخصیت واقعی برجسته، در جهت به تصویر کشیدن داستانی جذاب و تا حدی تخیلی استفاده کند. این اتفاقها تنها در یک سیستم پویا و با ساز و کار درست رخ میدهند. سیستمی که در آن حداکثر استفاده را از منابع مختلف میکنند و به جای ارائه تصویری خنثی و محافظهکارانه، بیشترین استفاده را از زندگی سوژههای واقعی در جهت خلق درامی تاثیرگذار میبرند.
این مطلب پیش از این در مجله دنیای تصویر به چاپ رسیده است.
نارکوس
رابین هود مجرم و رئالیسم جادویی
داستانِ پر فراز و نشیب بزرگترین کارتل مواد مخدر تاریخ
فیلم صورت زخمی (1983) به کارگردانی برایان دیپالما را به یاد آورید. داستان تونی مونتانا که از کوبا به ایالات متحده میآید و به گنگستری مخوف و پرقدرت تبدیل میشود. حالا اگر میخواهید بدانید چه کسی میامی را به آن شهر خشن و دیوانهوار تبدیل کرد و بلای کوکائین و تجارتهای وابسته به آن را بر سر آمریکا آورد، باید نارکوس را ببینید. سریالی که فرصت مناسبی برای مخاطبانش فراهم میکند تا با دورهای جنجالی و غریب در تاریخ معاصر کلمبیا آشنا شوند و فضای خشن و منحصر به فرد حاکم بر آن را درک کنند.
شبکه نتفلیکس در ادامه ماجراجوییهای جسورانهاش در صنعت سریالسازی، این بار به سراغ روایت زندگی پر حادثه پابلو اسکوبار رفته است. بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر در تاریخ. کسی که برای اولین بار کوکائین را به خاک آمریکا برد و در طول دوران فعالیتاش نزدیک به 30 میلیارد دلار درآمد کسب کرد. او آن قدر پول نقد داشت که مجبور بود میلیونها دلار را دفن کند. امپراطوری اسکوبار در فاصله کوتاهی به اندازهای گسترش یافت که سازمان او در زمانهای بیش از 60 میلیون دلار فروش روزانه داشت. حجم پول هنگفتی که این مرد تحصیل نکرده و از لحاظ طبقه اجتماعی سطح پایین کلمبیایی را در جوانی، به قدرتمندترین و ثروتمندترین فرد کشورش تبدیل کرد.
قدرت و ثروتی که موجب شد تا او در بیست و هشت سالگی از هیچ به همه چیز برسد و دست به رویاپردازیهای مختلف بزند. که مهمترینشان رویای تبدیل شدن به رئیس جمهور کلمبیا بود. همین جاه طلبیهای دیوانهوار بود که باعث شد اسکوبار برای خود دشمنان سرسختی بتراشد. او که خیلی زود به بدست آوردن هر چیزی که دلش میخواست عادت کرده بود، انتظار داشت راه همواری را برای تبدیل شدن به یک سیاست مدار طی کند. به خصوص بعد از شهرت و محبوبیت فراوانی که با کمک به فقرا نزد عوام پیدا کرد. اسکوبار به نوعی پادشاه نامشروع کلمبیا بود. قدرت حاصل از پول به او این امکان را داده بود تا هر کسی را که لازم داشت بخرد و نفوذ گستردهای در ساختار دولتی و سیاسی فاسد کلمبیا بدست آورد. او به راحتی بیشترین حجم کوکائین در دنیا را تولید میکرد و به آمریکا میفرستاد و از آن طرف بین مردم با عنوان رابین هود و مدافع حقوق اقشار ضعیف شناخته میشد.
با وجود این، طبیعی بود که سیاستمدارهای کلمبیا که تحت تاثیر دولت آمریکا نیز بودند، در برابر اسکوبار که به هر ترتیب یک خلافکار به حساب میآمد قرار گرفته و او را از بازی سیاست بیرون انداخته و حتی تجارت پر سودش را نیز تهدید کنند. اتفاقی که موجب شد او از در خشونت وارد شده و شهوت اوج گرفتنش را از راهی دیگر ارضا کند. این باعث شد که کلمبیا در اواخر دهه هشتاد به کارزار ارتش و پلیس با کارتلهای مواد مخدر تبدیل شود و در این میان سازمان سیا و مبارزه با مواد مخدر آمریکا و البته کمونیستهای افراطی منطقه نیز نقش مهمی بازی کنند. نتیجه چیزی نبود جز جنگ، کشتار و وحشت. رابین هود حالا به یک تروریست تبدیل شده بود. یک جنایتکار سطح بالا که حتی رئیس جمهور ناچار بود سیاستهایش را متناسب با رفتار و خواستههای او هماهنگ کند. از طرفی دولت کلمبیا با وجود فشارهای فراوان تصمیم گرفت با اجرای قانونی تمام قاچاقچیهای معروف را دستگیر و به آمریکا انتقال دهد. غافل از اینکه آنها حاضرند کشورشان را به آتش بکشند اما عمر خود را در زندانهای آمریکا سپری نکنند.
البته ماجرا پیچیدهتر از این حرفها هم میشود و کار به جایی میرسد که همه در برابر یک نفر قرار میگیرند. همه علیه پابلو اسکوبار. مردی خودشیفته که خود را نابغه و محق میداند و به خاطر تصمیمات خشونتبار و گاه خودخواهانهاش حتی حمایت کارتلهای دیگر را نیز از دست میدهد. تصمیماتی که انجام دادنشان در مواردی، با توجه به سبک و نوع رفتاری که اسکوبار برای خود انتخاب کرده بود، ناگزیر به نظر میرسید. در هر صورت داستان به جایی کشیده میشود که او باید هم در مقابل ارتش و دولت کشورش قرار بگیرد و هم توطئههای مختلف که از جانب رقبا به سمتاش روانه میشوند را خنثی کند. دسیسههایی که حتی پای خانوادهاش را نیز به میان میکشد. در چنین شرایطی حفظ امپراطوری و آسایش برای اسکوبار بسیار دشوار شده و شک و تردیدها او را تنهاتر از همیشه میکنند. نزدیکانش به مرور قربانی تصمیمات او میشوند و اداره امور برایش هزینههای گزافی را در پی دارد. به گونهای که اسکوبار در مقطعی حاضر شد با دولت وارد مذاکره شود و به شرط اقامت در زندانی که خودش میسازد، به جرمش نیز اعتراف کند. اما گستردگی جنایات، نوع تجارت و وسوسه به دام انداختن و زمین زدن او چیزی نبود که عدهای بتوانند از آن بگذرند و همین موضوع رسیدن به صلح را برای اسکوبار ناممکن میکرد.
نارکوس با آن شیوه داستانگویی جذابش، زمانهای را در کلمبیا به تصویر میکشد که در آن به واسطه ورود پول فراوان از آمریکا و قدرت گرفتن کارتلهای مواد مخدر ساختارهای واقعیت دگرگون شدهاند و به همین دلیل نیز سریال در ابتدا با هوشمندی ظهور فردی چون اسکوبار را نشانهای از تولد رئالیسم جادوئی در این سرزمین معرفی میکند. کشوری که در آن خشونت موج ميزند، عدالت مفهوم خود را از دست داده و شهرهایش مملو از مردانیاند که از مرگ هراسی ندارند و آگاهانه زندگی در خطر را انتخاب میکنند. جایی که پلیسهای با و یا بدون آرمانی که بیمحابا به نبرد جنایتکارهای قدرتمند میروند و خلافکارهایی که جنگ در خاک خودشان را به فرار ترجیح میدهند به هم رسیدهاند.
لینک این مطلب در کافه سینما