چـند فیلم بــامــــزه سال 1394

تازه ها

چـند فیلم بــامــــزه سال 1394

نظرات ()

نهنگ عنبر رضا عطاران 

دوران عاشقی (علیرضا رئیسیان): باب اسفنجی و رفقا

دوران عاشقی فیلم مضحکی است و کودکانه. هر چند موضوع آن با عالم کودکی سنخیتی ندارد و دربست مخصوص بزرگ هاست. اما این موضوع مخاطره آمیز گویی برای عده ای کودک تعریف می شود. از بس که کارتونی است و مقوایی. رو شدن یک خیانت زن و شوهری در درندشتی مثل تهران در «دوران عاشقی» درست مثل رو شدن دست باب اسفنجی از برداشتن کلوچه آقای خرچنگ در آن جهان خیالی زیر آب تصور شده. این سهل انگاری برای فیلم پر مدعایی مثل دوران عاشقی هرگز قابل هضم نیست. بدترین فیلم سال، حتماً.

قندون جهیزیه (علی ملاقلی پور): زبل خان همه جا!

قندون جهیزیه را به همین علت که اندازه دهانش لقمه بر می دارد باید روی سر حلوا حلوا کرد. بگذریم از اینکه حجم لوسی و بی مزه گی اش کم نیست اما می توان آنرا تحمل کرد و به پایان رساند. فیلم، زبل خانی را تصویر می کند که خودش قربانی زبل بازی زبل دیگری شده و حال برای برآمدن از پس این زبل خانی و زبل بازی، از زبلی به حقارت می رسد. هرچند که از همان ابتدا هم حقیر است و خوار. اصلا در جغرافیایی که او زندگی می کند خبری از بزرگ منشی نیست و هر چه می بینیم خواری است و خفت و البته حقارت (نه زبلی). تا اینکه بالاخره سر و کله یک بزرگ مرد پیدا می شود و احتمالا زبل خان قصه ما را قرار است متحول کند. اما آیا این حقارت در نتیجه زیستن میان اجتماعی حقیر است و یا ریشه ذاتی و ژنتیکی دارد روشن نیست؟

جامه دران (حمیدرضا قطبی): WHO AM I?

خانه مسافران بیضایی، شیرین دفرمه و بی قواره تری از سریال شهرزاد بعلاوه خانم کوچیک و چند نفر از رعایای فلک زده سریال پس از باران در کنار مسئله بحران هویت مساوی است با جامه دران. یک فیلم پا در هوا و سردرگم که فقط پوسته خوبی دارد و مغزش پوک. منهای اپیزود گوهر و یک بازی خوب از باران کوثری که ناجی فیلم می شود مابقی آن به کل سر و ته ندارد.

پریدن از ارتفاع کم (حامد رجبی): خمیازه

فیلم درباره چیست؟ نمایش ملال آوری از روزهای پر ملال یک زن افسرده؟ واقعا این است ثمره دیدن یک ساعت و نیم ملال؟ نبینید که افسرده می شوید.

 

پدر آن دیگری (یداله صمدی): بابا بی خیال

چه خوب که فیلم اخیر یداله صمدی جمع و جور است وگرنه چه فاجعه ای از آب در می آمد. فیلم یک هنگامه قاضیانی مادر دارد که عالی است اما موضوعی را پیش می کشد که از اساس چرایی اش روشن نیست. پدری که با پسرکی به آن معصومی و بیگناهی رفتاری دارد مشابه آنچه میان خان و رعیت های عهد قاجار می گذشت. و نیز یک کودک 6 ساله در محور ماجرا، که حرف نمی زند اما نه می فهمیم چرا و نه اینکه او چطور صاحب این توانایی شده که با این سن و سال بتواند در برابر سریع ترین محرک ها هم روزه سکوت بگیرد. راستی اگر این کودک تا 6 سالگی حرف نزده یکباره لفظ قلم صحبت کردن را از کجا یاد می گیرد؟!!!

آشنایی با لیلا (عادل یراقی): فعلا یه سیگار بده بکشیم!..

فیلمی در نقد سیگار که آدم پس از تماشایش هوس سیگار کشیدن می کند. روشن است دیگر قهرمان فیلم در دو راهی بین انتخاب عشق یا سیگار، دومی را بر می دارد...

طعم شیرین خیال (کمال تبریزی): عجبببب!!!!

امان از وقتی تبریزی خیال پردازی کند.

روباه (بهروز افخمی): سلام جیمز!

روباه ثابت می کند حمید گودرزی بهترین گزینه برای بازی در نقش جیمز باند بعدی است و البته بهروز افخمی هم شایسته ترین فرد برای کارگردانی آن. در ضمن لطفا نقش بدمن را هم حتما به جلال فاطمی بدهید. مرسی!

ایران برگر (مسعود جعفری جوزانی): آی دایه دایه

شروع فیلم عالی است اما پس از ده دقیقه پی می بریم که ای داد و بیداد، باز هم قرار است به لودگی و ابله بازی بخندیم. نیم ساعت بعد هم دیگر کار به تهوع و .... می کشد. باقی اش را خود بدانید...

نهنگ عنبر (سامان مقدم): ارژنگ!!!!!

بر خلاف ایران برگر از همان ابتدا می داند باید لودگی در آورد و دقیقا به همین روست که می خنداند و بهترین کمدی ما در نه فقط در سال 94 بلکه در چند سال اخیر می شود. نهنگ عنبر می خنداند و این خود غنیمت است اما ایران برگر برای خندان به زور متوسل می شود. این جالب است.

آرش سیاوش

فیلمولوژی-فروردین 95