اولین ستاره شب

تازه ها

اولین ستاره شب

نظرات ()

پس از باران تندی که عصر امروز بارید، بالای پشت بام، درست همانجا که توده ای قیر سفت شده زیر پایم قرار می گیرد، ایستادم و چشم به آسمان دوختم.

یک توده کومولوس عظیم سپید که کمی شبیه خرس بود بالای سرم قرار داشت . باد می وزید و احتمال می رفت که به سرعت آن توده عظیم را حرکت داده و از بالای سرم دور کند. برای اینکه مقیاسی برای مقایسه داشتم باشم، چشم چپم را بستم و دست راستم را رو به آسمان گرفتم. ستاره مغرب در سمت راست خرس قرار داشت. فاصله ستاره از پوزه خرس را که رو به آن بود یک وجب اندازه گرفتم. بیشتر از 15 دقیقه در آن توده ابر غوغا بود. هر چند ثانیه،  چنان برق هایی می زد که به مدت کمتر از یک ثانیه اطراف خود را به اندازه  دهها وجب دست من روشن می کرد. اما هرچه منتظر شدم، صدای رعد را نشنیدم. شاید آنقدر  دور بودند که صدایشان به من نمی رسید.

در همان زمان های کمتر از یک ثانیه متوجه توده ابر خاکستری رنگی شدم که در روشنایی  برق ها دیده می شد.

تمام برق ها به سوی آن توده نشانه گیری می شدند شاید هم تمام شان از جانب همان توده خاکستری کوچک ساتع می شد.

تو گویی خرس بزرگ سفید که اول برایش اهمیت نداشت که اطرافش چه می گذرد کم کم متوجه شد که آن توده خاکستری کمر به نابودی او بسته است و دارد در تمام سطح بدنش پیشروی می کند. کم کم سرش را چرخاند به سوی توده کوچک خاکستری. حالا صدای برقها را می شنیدم. توده عظیم سپید داشت حرکت می کرد و از ستاره دورتر می شد. دوباره چشم چپم را بستم و با دست اندازه گرفتم. فاصله ستاره و خرس  از سه  وجب هم بیشتر شده بود.

خرس سفید داشت تغییر شکل می داد. تبدیل به اژدهایی می شد و با هر بار باز کردن دهانش برقی بر سر آن توده خاکستری مزاحم می زد و او را از خودش می راند.

برقها شدیدتر می شد و توده خاکستری کم کم از سر خرس که حالا دیگر شکل خرس نبود بیرون می رفت تا اینکه بالاخره از سمت راست بالای توده سفید بیرون رفت... مسیرش، رو به همان ستاره بود. فاصله اش لحظه به لحظه با ستاره کم تر و کم تر می شد. 

خرس سپید من، تغییر شکل یافته، آرام و بی صدا به راه خود ادامه داد بدون اینکه ذره ای از وجودش کم شده باشد. فقط تغییر شکل داده بود. به شکل یک گربه درآمده بود. گربه گهگاه برقی می زد تا در روشنایی آن همه جایش را معاینه کند و توده های خاکستری مزاحم را شناسایی. اما نه، دیگر توده ای نداشت. صاف صاف. سپید سپید.

و توده خاکستری طاقت نیاورد و تکه تکه شد.