از عشق که حرف میزنیم

تازه ها

از عشق که حرف میزنیم

نظرات ()

شروع

آدم باید عشق را حتما تجربه کند. تا بفهمد عشق همان چیز قشنگی نیست که همه درباره اش حرف میزنند. مثل چیزهای قشنگی که نمیتوانی ازشان حرف بزنی وقتی درباره شان حرف میزنی. مثل چیزهای قشنگی که برای حرف زدن ازشان مجبوری از چیز های قشنگ دیگری حرف بزنی.مثل وقتی که از سیب حرف میزنی، از انار. وقتی که صد دانه یاقوت دسته به دسته با نظم و ترتیب یکجا نشسته اند، هر دانه ای هست خوشرنگ و رخشا...قلب سفیدی در سینه هاشان. مثل وقتی که تُرش است ، که شیرین است. که سرخ است، سفید است.سمفونی دقت است هر گوشه ی چند ضلعی اش. و دایره واری تو از بیرون بیشتر نمبیینی از آن با تاجی سرخ بر سر. مثل وقتی که از پرتقال از لیموشیرین حرف میزنی. مگر چند میوه هست توی دنیا که مزه شان، آن هم شیرینی شان جزو نامشان باشد. هویتشان باشد. و اگر همان موقع که تصمیم به خوردن اش گرفته ای نچشی اش، تلخ میشود. به اندازه چند دقیقه فقط تعلل کنی زهر میشود. کامت را و دهانت را و خُلقت را تنگ میکند. و تازه اسمش هم شیرین است. مثل وقتی که آب گرفته ای از این میوه ها و چیزهای عجیب غریب دیگری هم بهش افزوده ای. با  آن رنگ و طعم نادر و لذیذش، چه میتوانی بگویی وقتی کسی میپرسد چیستاین چیز قشنگی که مینوشی؟ از چه چیز قشنگی حرف میزنی اگر بخواهی از آن چیز قشنگ حرف بزنی؟  مثل وقتی که از عشق حرف میزنی.

خلاص