from hell میز گردی با دوستان هالیوودی !

تازه ها

from hell میز گردی با دوستان هالیوودی !

نظرات ()

درود...فیلم زیبای از جهنم محصول 2001 به کارگردانی برادران هیوز و بازی جانی دپ ،بر اساس داستان مصور از  آلن مور ..خیلی این فیلم رو ...د...بئاتریس : تو مگه قرار نبود مدتی اینجا نباشی ؟ بازچه غلطی داری میکنی ؟!...فرشاد : خوبه دیگه خودش حکم صادر میکنه خودشم هر وقت دلش خواست باطلش میکنه ، بلاخره چه مرگته ؟ یا هستی یا نیستی دیگه ..اصلا مدتی نیستم یعنی چی ؟..هر غلطی میکنی وبلاگت رو هم آپ میکنی دیگه مگه تا حالا همینطور نبوده ؟!...گفتم : بابا دارم از فیلم  از جهنم  حرف میزنم ..عاشق این فیلمم ....جیک : بیشین بینیم ..حرف رو عوض نکن !..میگیم چته خب ..گفتم: شما از جهنم رو دوست ندارین ؟!!...بئاتریس : فیلم رو ول کن ...چرا هی میری هی برمیکردی ؟!...بنال زود باش !...گفتم : راستش هر چی فکر میکنم میبینم حیفه من نباشم !!...بد کاران  خودفروخته گان ..ارازل  وفراماسونا  در هر لباس عجیب و غربی و  ستمگران ی  نفس راحتی میکشن ..بدتر از همه اینکه بازی مان صد در صد منحرف خواهد شد !...تازه از جنبه سالکانه اش هم ؛ دیگه از کجا همچین خرده ستمگران باحالی پیدا کنیم که باهاشون سر و کله بزنیم ..میدونی که  خرده ستمگر  خوب وحشتناک یا خوب بیمار یا خوب منحرف و مغز خراب  درجه یک پیدا کردن  زیادم در حیطه سلوک کار راحتی نیست !..آنان سالک را آب دیده می کنند !..بئاتریس : نگران نباش با استعدادی که تو داری  وسط بیابان هم یک خرده ستمگر پیدا میکنی ..جیک : اصلا خرده ستمگران رو مثل آهن ربا جذب میکنی ..تو خوش شانس ترین سالک تمام دوران ها هستی از این نظر ...فرشاد : این ایوالفضلی که من می شناسم  کلا در بدو تولد سلوکش گره خورده با ماجرای خرده ستمگران ..( بزرگترین ستمگر اقتدار عالم است ..در نتیجه بقیه موجودات در مرتبه ای بسیار بسیار پایین تر از او قرار میگیرن ..و در هر میزان توان و قدرتی که باشن ..طبیعتا خرده ستمگر ی بیش نیستن )...فرشاد : به نوعی اعتیاد پیدا کرده به خرده ستمگر ! در حدی که میترسم سلوکش دچار انحراف نبرد ابدی با خرده ستمگران بشه !...و برای بقیه سالکان هیچ خرده ستمگر بدرد بخوری باقی نماند که باهاش آب دیده بشن !!..جیک: تا حالا فکر کردی این نبرد ممکنه به ضرر سالکان تموم بشه ؟!..بئاتریس : بخاطر سالکان هم که شده یک چندتا  خرده ستمگر هم برای بقیه بگذار که آب دیده شوند !!...فرشاد : این دقیقا یک انحصار طلبی و یک کارتل  مبارزه با خرده ستمگران است ..بقیه سالکان مگه بوق هستند ؟!..اونها چیکار کنن ؟.بجای سر و کله زدن با خرده ستمگران ، یک قول دو قول بازی کنن ؟!!....بئاتریس : بنظرم باید کلا یک مدت از خدمت مرخصش کنیم !...فرشاد : باید ابزارش رو ازش بگیریم !..جیک : پیشنهاد میکنم از مدیریت وبلاگ برکنار بشه !...گفتم : چی ؟!..بابا خب فقط درباره فیلم می نویسم !..فرشاد : خر خودتی ..همین فیلم  از جهنم  رو من دیدم  ، بالا و پایبنش چیزی نیست بغیر از نبرد با خرده ستمگری سازمان یافته !...بئاتریس : رای میگیریم هر کس موافقه ابوالفضل .گ از مدیریت برکنار بشه رای خود را اعلام کند ..فرشاد با لحن آرام به جیک و بئاتریس گفت : یک اسم دیگه هم داره ! حواستون باشه بعدا دبه میکنه !...بئاتریس گفت : بله موضوع جلسه و رای گیری برکناری  ابوالفضل.گ ..با نام مستعار آلبرت .گ  و با نام پستی  خولیان گارسیا  از مدیریت این وبلاگ است ...فرشاد گفت : وبلاگ های دیگه هم داره !!...بئاتریس : موضوع جلسه مدیریت این وبلاگ هست ..بعدشم ابله نمی خواهیم کلا ممنوع قلم بشه که ..جیک : تازه نباید حوزه نفوذ اختیارات خودمان رو بی اثر کنیم ..میره توی اون یکی وبلاگ هاش مینویسه یا وبلاگ جدید درست میکنه ..و کل قدرت هیئت مدیره میره زیر سوال ..بگذار در محدوده قدرت خودمان باقی بمانیم ...بئاتریس : خب رای میگیریم ..تو فرشاد آیا موافق برکناری نامبرده هستی ؟..فرشاد : بله موافقم !...بئاتریس :جیک آیا موافقی ؟..جیک : بله موافقم !!..بئاتریس : منم موافقم ../ ...در همین لحظه آریا و مانیا و آرتمیس هم وارد شدن ...بعد از سلام علیک من سریع گفتم : باید دوباره رای گیری بشه !..مانیا و آرتمیس پرسیدن ماجرا چیه ..و بقیه هم براشون توضیح دادن ..آرتمیس گفت : بعد مدیریت جدید وبلاگ چی میشه ؟...بئاتریس گفت : رای گیری میکنیم  یکنفرمون مدیر میشه ..فرشاد گفت : اصلا چطوره دوره ای مدیر بشیم !..جیک گفت : حالا زیاد مهم نیست با هم وبلاگ رو مدیریت میکنیم ...آرتمیس گفت : منم موافقم  با برکناری مدیر فعلی !...همه به آریا و مانیا نگاه کردن ..مانیا گفت : جلسه رای اکثریت رو داره دیگه ، رای من و آریا  تاثیری نخواهد داشت ...فرشاد گفت : نه در این لحظه تاریخی هم مهمه که بالاترین حد رای رو داشته باشیم و هم دونستن نظرات همه اعضا حکم  تشخیص مرام و اصول رو داره که ...بئاتریس دست فرشاد رو گرفت نشوندش و گفت : خیلی خب بسه نقش یک توظیه گر مخالف رو زیادی خوب بازی میکنی ...جیک رو به آریا و مانیا گفت : حالا شما هم موافقید یا نه ؟..مانیا یک نکاه دلسوزانه به من کرد و گفت : من که موافقم ..آریا گفت : وقت نداریم باید راه بی افتیم ..من در حال جمع کردن وسائلم بودم ( کیف و کت و اینها رو میگم !)...به آریا گفتم : بریم ؟...آریا گفت آره ...من و آریا راه افتاده بودیم که ..آرتمیس گفت : راستی مسئول امنیتی کی میشه ؟..خرده ستمگران بخش های  امنیتی زیرکی دارن ..این وبلاگ رو بدون مسئول امنیتی نمیشه مدیریت کرد ..گفتم : مسئول امنیتی جدید وبلاگ آریا است ..همه موافقید ؟..همه با سر تایید کردند ...گفتم : با آریا بنظرم به همه بیشتر خوش بگذره !!./..و راه افتادم .. فرشاد گفت : صبر کن باید نتیجه رای گیری مستقیما ابلاغ بشه ...گفتم : در این لحظات هنوز مدیرم نه ؟!...فرشاد یک نگاه به بقبه کرد که دیگه مشغول گفتگوی خودشان بودن ..و موضوع رو دنبال نمیکردن ..و فهمید که بازی تمام شده و خود ابلهش تنها مونده !..به آرامی گفت : آره خب ...منتظر بود که یک جواب کوبنده بگذارم توی کاسه اش ....گفتم : پس آرزوی موفقیت میکنم براتون !....فرشاد عقب رفت به سمت جمع و گفت :اینها کجا میرن ؟...من و آریا در حال خروج بودیم و هر دو نگاهی کوتاه به سمت دوستان انداختیم ...و  بعد صدای بسته شدن در ...مانیا گفت : یک جنگجو کسیه که در درجه اول با خودش در جنگه ...بئاتریس گفت : یک کمین کننده و شکارچی کسیه که اول مشغول شکار خودشه ...آرتمیس گفت : ولی به هر حال یک جنگجو و شکارچی ..خب ..جنگجو و شکارچی است به هرحال .../...خیر و سلامتی