من و کارلوس، هندونه یا بستنی فروشی؟

تازه ها

گواردیولای ایران! / کاریکاتور

گواردیولای ایران! / کاریکاتور

توئیت افشار درباره حضور زنان در استادیوم / عکس

توئیت افشار درباره حضور زنان در استادیوم / عکس

مدل موی زنانه جدید

مدل موی زنانه جدید

تصاویر روز دوم و سوم جشنواره کن

تصاویر روز دوم و سوم جشنواره کن

استفاده از اینترنت روی نمرات بچه ها تاثیر می گذارد

استفاده از اینترنت روی نمرات بچه ها تاثیر می گذارد

مدل لباس های کتایون شهابی در جشنواره کن Canns 2016

مدل لباس های کتایون شهابی در جشنواره کن Canns 2016

چرا باید پیش از خواب، آرایش را پاک کرد؟

چرا باید پیش از خواب، آرایش را پاک کرد؟

شوره سر و خارش پوست سر : علل و درمان

شوره سر و خارش پوست سر : علل و درمان

احمدی نژاد؛ رییس جمهور سابق یا نامزد انتخابات؟

احمدی نژاد؛ رییس جمهور سابق یا نامزد انتخابات؟

حد و حدود رابطه جنسی در دوران عقد

حد و حدود رابطه جنسی در دوران عقد

سوء استفاده عجیب از محسن چاوشی

سوء استفاده عجیب از محسن چاوشی

خانم ها با چشم چرانی مردان کنار بیایید !

خانم ها با چشم چرانی مردان کنار بیایید !

خود ارضایی در دختران و پسران چه تفاوتی دارد

خود ارضایی در دختران و پسران چه تفاوتی دارد

حقوق ماهیانه حسن روحانی چقدر است

حقوق ماهیانه حسن روحانی چقدر است

پشت صحنه فیلم سینمایی دختر

پشت صحنه فیلم سینمایی دختر

من و کارلوس، هندونه یا بستنی فروشی؟

نشر توسط:admin Views 29 تاریخ : 19 ارديبهشت 1395

نظرات ()

#طنز

محسن پرستاری

میگن روبرتو کارلوس فوتبالیست مشهور برزیلی از هندونه فروشی شروع کرده و آخرش شده یه فوتبالیست کوچولوی دوست داشتنی.
ریوالدو، همشهری شماره ۶ تیم ملی برزیل و شماره ۳ تیم رئال مادرید هم یکی از این نمونه هاس. چپ پای قهارمون هم از قرار معلوم بستنی فروخت و فروخت تا اینکه شد شماره ۱۰ تیم زرد پوش جهان. هندونه و بستنی فروش داستانمون که حتی تو خواب هم نمی تونستن به نیوکمپ و سانتیاگو فک کنن حالا روزی میرسه که در دنیای واقعی شون بارسلونا و مادریدنشینان براشون دست تکون میدن. با دریبل، پاس، سانتر، کرنر، ضربه ایستگاهی و گل هاشون فوتبال دوستان این دو منطقه خندیدند. گاه همپای اونا شدن و حتی با شکست هاشون گریه کردن و ...
حالا میپرسم آیا هر هندونه فروش و بستنی فروشی میتونه به این جایگاه برسه؟ نکنه بگین که چه سوال خزی بود؟ یه کم صب کنین...
دیروز یکی از سرمایه داران که به قول خودمون «یه شبه ره چند ساله رو پیموده» داشت راه برامون نشون میداد و صد البته انگشت اتهام رو به سوی مون نشانه میرفت. «شما خیلی تنبلین و کاهل. من خودم از باقلوا فروشی شروع کردم تا رسیدم اینجا» از کوره در رفتم. دست خودم نبود. گفتم: «عزیز یه کم خواهشا تند نرو. تو اگه باقلوا فروختی من هم این کار رو کردم. نه فقط این کار، بلکه بامیه، دوغ، انجیر، بستنی و ... فروختم چرا من یکی نتونستم مثل شما بشم؟
حالا بعد این ماجرا همش به این فک میکنم آیا واقعا حق با منه یا سرمایه دار یه شبه مون؟
نمیدونم چرا دو روزه که کارلوس کچل و ریوالدوی بابا لنگ دراز (که میگفتن که پای چپش چند سانتی از پای راستش دراز بود) همش تو مخم رژه میرن؟
واقعا حق با کیه؟