محفظه شیشه ای

تازه ها

محفظه شیشه ای

نظرات ()

احساس میکنم تو یه محفظه شیشه ای که هرگز قابل شکستن نیست اسیر شدم
دارم خفه می شم
چقدر اینجا نفسگیره
از اینجا زندگی رو می بینم که در جریانه
چرخ هستی در گردشه
اما انگار منو جا گذاشته
من فقط نظاره گر این چرخشم
همه چیزرو می بینم و می شنوم:
خنده ها
گریه ها
دلتنگی ها
خیرگی ها
ملایمت ها
سر سختی ها
وصل ها و جدایی ها
امید و نا امیدی ها
نیرنگ ها و صداقت ها
دوستی و دشمنی ها
جانوران
انسانها
آدمها
آدمها
آدمها...
هر چیزی رو از اینجا میشه دید
اما هیچکس قادر به دیدنم نیست
من اینجا جا موندم
من قاطی زندگی نیستم...

(گاهی به نظرم میاد همه لحظه هایی که پشت سر گذاشتم خواب و رویایی بیش نبوده)
می خوام تا جایی که توان دارم بکوبم به این دیوار شیشه ای نشکن!

فاطمه پورذبیح 29 دی 1392