دیگر کسی صدایم نزد

تازه ها

دیگر کسی صدایم نزد

نظرات ()

دیگر کسی صدایم نزد
امیرحسن چهلتن
انتشارات جویا
چاپ اول 1371

قبل از این که به کتاب بپردازم باید بگویم نام چهلتن برایم جایگاه خاصی داشت. شاگردانش را می شناختم و ...شاید به این سبب بود که انتظارم زیاد بود و بسیار سرخورده شدم از خواندن این کتاب.
کتاب شامل 11 داستان کوتاه است با نام های: صله ی ارحام- دیگر کسی صدایم نزد- دیوار سمج شیشه ای- ته شب- چشمهایی به رنگ دریا- دسته گلی برای مرگ- اسرار مرگ میرزا ابوالحسن خان حکیم- داستان مرگ یک انسان- مرگ، دیگر چیز مهمی نیست- پنجره نمی گذاشت به مرگ فکر کنم- پنجره ی سبز برگها

از کلمه های غلط که بگذریم و اشتباه های سجاوندی، که شاید به دلیل نثر قدیمی اتفاق افتاده است، خود داستان ها نیز چندان چنگی به دل نمی زند. (انگار این جمله را به تاسی از جمله های کتاب، بیخودی طولانی نوشتم).
در داستان مرگ میرزا... اصلا نمی فهمی که کی به کی است. مثل داستان های دیگر البته. گاهی داستان در ابهام است و گاه بسیار روشن. گاه در گذشته و گاه در حال. گاه در خیال و گاه در واقعیت. اما اشکال این است که نمی دانی کجا رویا است و کجا واقعیت و کجا گذشته و کجا حال. جمله ها بدون هیچ دلیل بسیار بلند است و در انتهای جمله فراموش میکنی ابتدایش چه بود. فضای داستان متاثر از شازده احتجاب است اما آن کجا و این کجا. انگار یک دوره ای الگوی همه ی نویسندها بوده است این کتاب. یا شاید بوف کو . حال آنکه فضای قدیم آن ها برای امروز کاربرد ندارد چندان. البته شاید 23 سال پیش هم زمانی قدیم به حساب بیاید. اما اگر نویسنده نتواند داستانش را طوری بنویسد که برای آینده ها و کسانی که دور از سرزمین او زندگی می کنند نیز جذاب باشد که ... (نه این جمله های طولانی دیوانه کننده هستند)

داستان دیگری دارد در باره ی مردی که بازنشسته می شود. ابتدای داستان مثل فیلم های خانوادگی است. مشکلات بازنشستگی و ... سپس داستان سوررئال می شود و در پایان به تلخی داستان های مدرن. طی داستان بارها به نقطه ای می رسیم که منطقی به نظر می رسد داستان تمام شود، اما نویسنده تصمیم به ادامه دارد به قیمت خراب کردن ذهن خوانننده.

 

پ.ن: در پایان به یکی از دوستانم که شاگرد چهلتن است پیام دادم و نظرم را در باره کتاب نوشتم. او هم نوشت که چهلتن خودش می گوید مزخرف هم بسیار نوشته است. دوستم معتقد بود که داستان های عالی هم دارد. برای همین تصمیم دارم کتاب دیگری را نیز از او بخوانم که سالها بعد نوشته.
در باره اش می نویسم.