دخیل بر پنجره فولاد

تازه ها

دخیل بر پنجره فولاد

نظرات ()

دخیل برپنجره فولاد
امیر حسن چهلتن
موسسه انتشارات نگاه

شخصیت مورد نظر خاله عصمت است. او حالش بد است و این یعنی که مریض است و مرض هم مرض روحی است. راوی کودک است و ماجرا در خانه ای شبیه به خانه قمر خانم اتفاق می افتد. خانواده ی کودک و عمه و شوهر عمه و پدربزرگ و مادربزرگ و خاله عصمت  و یک مستاجر به نام حبیب آقا و همسرش با هم زندگی می کنند.

بسیاری جاها داستان شیرین است و می توان باور کرد که لحن یک کودک است. مثلا وقتی که می گوید حبیب آقا زورش زیاد است و با زنش کشتی می گیرد. گاهی هم به نقل از بزرگان جمله ای را می گوید مثل به کمر زدن نماز و ...
اما بعضی جمله ها در داستان است به نقل راوی که منِ بزرگسال هم معنی آنها را نمی دانم. یا عبارات و اصطلاحاتی است که امکان ندارد کودک بفهمد و بگوید. مثلا "برای خاله عصمت ابرویی می گذاشت و ابرویی بر می داشت" یا "خاله عصمت از وقتی حالش بد شده بود، هزارتا اوستا جُسک پیدا کرده بود." البته این را می گویم چون در جمله هایی پشت هم بارها _مادربزرگ .... مادر بزرگ ... مادربزرگ .... _ کلمه ی مادربزرگ امده است. هدمانطور که کودکان کم سن می گویند و از ضمیر استفاده نمی کنند. البته همین تکرارها نیز اعصاب خورد کن است. اگر چه می دانیم لحن کودکان چنین است اما نقش نویسنده را هم نباید فراموش کنیم وگرنه اگر قرار بود چنین وفادار به لحن کودک باشیم- که جمله های قبلی در تضاد چنین وفاداری است- باید مثل او مکث ها را هم در گفتگوها بیاوریم. آ .. آ ... آ ... اِ ... اِ ... همانطور که بچه ها وقتی اجرایی می کنند. که طبیعتا در داستان نمی شود این قدر خواننده را اذیت کرد.

در بخش پایانی، وقتی عصمت را به ضریح می برند که شفا بگیرد، ناگهان داستان به سوررئال - یا شاید رئالیسم جادویی ، یا تخیل نویسنده، یا به شیوه ی نویسندهای سفارشی بنویس حکومتی به معجزه- تبدیل می شود و کجاوه ای می آید و خاله عصمت را دستی متبرک و .. ملائکه و ...( نمی دانم معنی اش این است که خاله عصمت شفا پیدا می کند؟ می میرد؟ خواننده قرار است توسط نویسنده کشته  شود؟!)

پ.ن: یادم افتاد به اوقاتی که برای همه ی ما پیش آمده : کاری داری و با عجله به کسی زنگ می زنی و گوشی را بچه ی خانواده برمی دارد و دخلت را می آورد تا بالخره راضی شود که گوشی را به بزرگتری بدهد. آنها می خواهند بچه ی شان اجتماعی باشد و اعتماد به نفس داشته باشد به حساب گوش و وقت و اعصاب شما !!!!