خبرگزاری آیصد (جدیدترین و جذاب ترین اخبار ایران و جهان)

نشر توسط:admin Views 30 تاریخ : 19 ارديبهشت 1395

نظرات ()

اینترو:

جنگها ، میان و میرن ، اما این سربازای ماان که جاودان میمونن...

به نام آزادی ، به نام خون...

"ای کاش"


ورس 1:

ای کاش دستای ما تو دستای هم بود // دنیا رو میگرفتیم طی چند روز

کسی با نقاب سیاه دیگه دنبالت نبود امشب // دل من گرفته بدجور اومده خم رو ابروم

درختا خشکن مثل زندگی مردم // بین ابرها جنگ میارن انرژی برقو

دارن آماده میکنن غول فلزی جنگو // تا تو سوز روسیه بریم با دست و پا رو مین

تلاش میکنن برسیم به مرگ و نابودی // بمونیم سر جامون میخ ، همه نابودیم

بدونه مادر نمیخورن بچه هامون شیر // بدونه پدر غمگینیم تو شب بارونی

خدایا من عاشق آرامش اسمتم // به آرامش اسمت قسم که همه خوابیدیم

بچه هامون مردن قهرمانی نیست // هممون تو زمستون بعد پاییزیم


کروس:

وقتی ساختمونای شهرم در اومدن از جاش ، از جاش ، از جاش

دیگه رفیقمو ندیدم // رسیدم به جنازۀ غریبش

من دیدم دنیا نابود شد

چکیدن خون از تن و جنگیدن // تو این بازی میکنه ماها رو وحشی تر


ورس 2:

شده بودم تو برف یه اسکلت بی روح / دنبال گرما بودم با حسی مثل دیروز

سربازا دنبال جسد من بودن // من دنبال دختر گمشدم دستمه عروسک

خودمو نمیدیدم تو لباس رزم // فکرشو نمیکردم که بشنوم صدای جنگ

که گم کنم راهمو تو طبیعت سوخته // منظره ها شروع کنن به جویدن روحت

تو لابه لای درختا دنبال یه تبسم // میخوای بنویسی بهت میده خودکارت تنفر

مینویسی از آدمای محتاج تنفس / از خطرات تاریکی دنیای بعد از ظلم

تو توهم دیدن یه ترازوی سالم // یه طرف جنگ یه طرف جهان تو خوابه

یکی دوست داره که مین در آغوشش باشه // یه نفرم اون مین رو برای پولش ساخته


کروس:

وقتی ساختمونای شهرم در اومدن از جاش ، از جاش ، از جاش

دیگه رفیقمو ندیدم // رسیدم به جنازۀ غریبش

من دیدم دنیا نابود شد

چکیدن خون از تن و جنگیدن // تو این بازی میکنه ماها رو وحشی تر


ورس 3:

چیزی باقی نمونده از عمر زمین // وقتشه فقط به ستاره ها زل بزنیم

نریم تو ژست فکر بکنیم یه خرده عمیق // به روزی که جنینی نیاد از تو نطفه پدید

بهتره گلا رو آب بدیم با خون مسیح // و با قلب پاک باشی منتظر روز بعدی

میشیم به خونه نزدیک کنار رود زرین // خلاص میشیم از قدرت پول رنگین

صحبت سود سنگین فروش اسلحۀ سنگین // نگاه کن به مزرعۀ یخ زدۀ شمشیر

خدا کسی باقی نمونده از قرن هفتم // روزگار گذشت اضافه شد به رنج مردم

تعداد کمی بدست آوردن گنج رنج رو // اون تعداد زیادم آوردن هرج و مرج رو

چشات این همه بدی رو دید و خسته نشد؟ // چرا گذاشتی این طور کنند با تن مردم؟


کروس:

وقتی ساختمونای شهرم در اومدن از جاش ، از جاش ، از جاش

دیگه رفیقمو ندیدم // رسیدم به جنازۀ غریبش

من دیدم دنیا نابود شد

چکیدن خون از تن و جنگیدن // تو این بازی میکنه ماها رو وحشی تر ( ×3 )


آوترو:

آه! اینا فقط یه رویای بد بود یه خواب بد...

امیدوارم تعبیرش خوب باشه...