شرمگین...

تازه ها

شرمگین...

نظرات ()

 

هفت سین را چید و جای سکه را خالی گذاشت

در کنار آینه گلدان پوشالی گذاشت

لحظه تحویل بود و ساعتش خوابیده بود

سال هم مبنای او را بر بداقبالی گذاشت

تا بگیرد خانه اش بوی بهار تازه را

دست کودک را به دستان گل قالی گذاشت

تا نباشد پیش اهل خانه ی خود شرمگین

آبرویش را گِرو دکان بقالی گذاشت

ناگهان آواز حَول حالنا وقت درود

بر لبان اهل خانه طرح خوشحالی گذاشت