نامه ای به گوگوش

تازه ها

نامه ای به گوگوش

نظرات ()

بانوی هزاران هزار ترانه

بانوی من..

بیست و پنج سال دارم واین نخستین بار است که مشخصا با شما صحبت می کنم

اینجا ایران است و من یک صدا یک نفس در میان این همه آوا گم کرده ام

میدانم که قلبها می توانند به هم نزدیک باشند ولی این برایم قانع کننده نیست

من جاده ها ..من هکتارها..من راهها ...من ساعتها از تو دورم

من به اندازه ی یک پاسبورد به اندازه ی یک عالمه اندازه ی آسمون به قول بچگی مان از تو دورم

میدانم به اندازه ی تمام هوادارانت از تو دورم .. میدانم یک عادتم در میان همه ی دوست داشتن شما

ولی خوب..من هوادار توام..

به همین سادگی......به یاد می آورم گذشته را ..دوران نوجوانی ام را در روستایی...

من آن روزها ۱۴ساله بودم وفرزند روستا ماهواره نداشتیم...ویدئو نداشتیم .

.تنها یک تلویزیون ۱۴اینچ داشتیم که هرازچندگاهی اوشین پخش میکرد

به یاد می اورم روزی از روزها پسرعمویم از شهر آمده بود وما برای گردش به باغ رفتیم رفتیم و رفتیم

ازجاده های خاکی گذشتیم و به باغ رسیدیم...

در میان حرف ها و بازی های آن زمان پسرعمویم این ترانه را زمزمه میکرد:

توی یک دیوار سنگی... دوتا پنجره اسیرن... دوتا تنها ...دوتا خسته

یکیشون تو یکیشون من...دیوار از سنگ سیاهه ..سنگ سخت و سر به بالا

زده ...قفل بی صدایی... به لبای خسته ی ما..........................................

پرسیدم این ترانه از کیست؟

ـگفت از گوگوش

پرسیدم گوگوش؟!! گوگوش زنه یا مرد؟

خندیدو گفت تو گوگوش را نمیشناسی؟

بله گوگوش عزیز من تو را دیر شناختم ولی زودتر از هرکس دیگر وارد زندگی من شدی و ماندی

ومن بارها طعنه ی (نمیدونست گوگوش زنه یا مرد...حالا براش سر میشکونه) رو شنیدم

برای تحصیل به تهران آمدم...جدی تر شدی ..با ترانه هایت زندگی کردم...تنهایی ها را دور از مادر و پدر

بودن را در سن ۱۶ سالگی تحمل کردم ... یادم می آید آن روزها یکسالی بود که می گفتند

به خارج رفته ای .. وحرف و حدیث هایت نقل محافل بود!

...ومن چقدر آن کاستی که از اجرای کنسرتت بیرون آمده بود و رویش نوشته بود...گوگوش...زرتشت

را دوست داشتم... یادش به خیر کل کاست های بی کیفیت گذشته را جمع کرده بودم

حالا که فکر می کنم من آن روزها در غربتم به یک معوا احتیاج داشتم و آن تو بودی بانو.

من در دوران تحصیل دانشگاهی ام در دوران فعالیتهای یومیه ایم به یادتم

و ترانه ترانه ات ذکر میکنم

...واین وبلاگ و متن ترانه هایت تنها چیزی ست که می توانم برایت داشته باشم و پیشکشت کنم

این همه عشق را... بدرخش ... همیشه بدرخش... بانوی شعرو ترانه...